چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

۶۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

پای کسی غیــر از تو حاشا در میان باشد

وقتی که چشمت راوی این داستان باشد

 

تو باشی و فکر کسی باشم؟چه کس دیده

هرگــز دو تا خورشید در یک آسمـان باشد؟

 

تلخی تو دلچسب چون سیگار بعد از چای

رسم است زیبــا رو کمی نا مهربان باشد!  

 

گیسوی خودرا وا مگیر از دست من ، مگذار

این کشتـی ِ طوفــان زده  بی  بادبان  باشد

 

یک شهر کشته مرده ات هستند و حق دارند

سخت است قلبــی از نگاهت در امان باشد

 

خالی است دستانم ولی زیبایی ات گم بود

شاعر اگـر می خواست فکر آب و نان باشد

تقویم حرف مفت دارد می زند خانم!

پیرم ولی آدم دلش باید جوان باشد

سیدجعفرعزیزی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۵۰
Zahra Gilani

ﻣﺜﻞ ﺳﺎﺑﻖ ﻏﺰﻟﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﻫﻔﺖ ﻗﺮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺼﺮ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﻪ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭ

ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﯾﻮﺳﻒ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮐﻪ ﺧﺸﮏ

ﺣﺎﻝ ﺣﺒﺴﯿﻪ ﻧﻮﯾﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ 

ﭼﺸﻢ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻧﻠﺮﺯﯾﺪ ﺩﻟﺶ

ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﯽ ﭼﺸﻢ ﮐﻪ ﮐﺮﻣﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﺎ ﻟﺒﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﺑﯽ ﺑﺴﻤﻞ ﻭ ﭼﺎﻗﻮﺋﯽ ﮐﻨﺪ

ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﺭﺳﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﻋﺸﻖ ﺭﺍﺯﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﺧﺪﺍ

 ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴت

حامدعسگری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۴۴
Zahra Gilani

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه

دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است

تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند

کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق

آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست

دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست

اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من

 « آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است

فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۳۷
Zahra Gilani

گفتند: نگذر از غرورت، کار خوبی نیست
باید خودت فهمیده باشی یار خوبی نیست

گفتند: هرگز لشگرت را دست او نسپار
این خائنِ بالفطره پرچم دار خوبی نیست

سیگار و تو، هر دو برای من ضرر دارید
تو بدتری، هرچند این معیار خوبی نیست

ترک تو و درک جماعت کار دشواری ست
تکرار تنهایی ولی تکرار خوبی نیست...

آزادی از تو، انحصار واقعی از من
بازیّ شیرینی ست، استعمار خوبی نیست

از هر سه مردِ بینِ بیست و پنج تا سی سال
هر سه اسیر چشم تو... آمار خوبی نیست

دیوار ما از خشتِ اوّل کج نبود، اما
این عشق پیر لعنتی معمار خوبی نیست

دیوارِ من، دیوارِ تو، دیوارِ ما، افسوس...
دیوارِ حاشا خوبِ من، دیوار خوبی نیست

آرام بالا رفتی و از چشمم افتادی
من باختم؛ هرچند این اقرار خوبی نیست

امیدصباغ نو

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۳۱
Zahra Gilani

من چه تصدیق کنم یا نکنم خواهد رفت
مثل جان کندن سخت از بدنم خواهد رفت
زهر چشمان یهودا صفت ِ خیره سری
اثرش یک شبه تا عمق تنم خواهد رفت
این چه دردی است که ایّوب ِ دل خونینم
طاقتش از تن و از پیرهنم خواهد رفت
کافر خود شوم اینبار اگر دل بِکَنم
جذبه اش از رگ ِ بی خویشتنم خواهد رفت
منتظر مانده دَمِ در غزل خوش یمنی ...
من اگر یک کلمه دم نزنم خواهد رفت
آه ...ای عشق ...بمان تا نفسی تازه کنم ....
خستگی با تو از اعماق تنم خواهد رفت
مهدی نژاد هاشمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۹
Zahra Gilani

گفتم بمان ، نماند و هوا را بهانه کرد
بادی نمی وزید و بلا را بهانه کرد

می خواستم که سیر نگاهش کنم ولی
ابرو به هم کشید و حیا را بهانه کرد

آماده بود از سر خود وا کند مرا
قامت نبسته دست ِ دعا را بهانه کرد

من صاف و ساده حرف دلم را به او زدم
اما به دل گرفت و ریا را بهانه کرد

اما ، اگر ، نداشت دلش را نداد و رفت
مختار بود و دست قضا را بهانه کرد

گفتم دمی بخند که زیبا شود جهان . . .
پیراهن سیاه عزا را بهانه کرد

می خواستم که سجده کنم در برابرش . . .
سجاده پهن کرد و خدا را بهانه کرد

می رفت سمت مغرب و اوهام دور دست
صبح سپید و باد صبا را بهانه کرد

او بی ملاحظه کمرم را خودش شکست . . .
حال مرا گرفت و عصا را بهانه کرد

بی جرم و بی گناه مرا راند از خودش
قابیل بود و روز جزا را بهانه کرد
مهدی نژادهاشمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۴۴
Zahra Gilani

شاعر شده­ ام اوج در اوهام بگیرم

هی رقص کنی از تنت الهام بگیرم

 

شاعر شده ­ام صبرکنم باد بیاید

تا یک غزل از روسری ­ات وام بگیرم

 

هی جام پس از جام پس از جام بیاری

هی جام پس از جام پس از جام بگیرم

 

آشوب شوی در دلم آشوب بیفتد

آرام شوی در دلت آرام بگیرم

 

سهمم اگر افتادن  از این بام بیفتم

سهمم اگر اوج است از این بام بگیرم

 

سنگی زدم و پنجره ­ات باز...ببخشید

پیغام فرستادم پیغام بگیرم

شاعر شدم اقرار کنم وصف تو سخت است

 شاعر شدم از دست تو سرسام بگیرم

محمدحسین ملکیان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۳۴
Zahra Gilani

شرمی ست در نگاه من ، اما هراس نه
کم صحبتم میان شما ، کم حواس نه
چیزی شنیده ام که مهم نیست رفتن ات !

درخواست می کنم نروی ، التماس نه

از بی ستارگی ست دلم آسمانی است
من عابری " فلک " زده ام ، آس و پاس نه
من می روم ، تو باز می آیی ، مسیر ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو ، از دور واضح است
از عشق خسته می شوی اما خلاص نه

کاظم بهمنی


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۳۲
Zahra Gilani

در استکان من غزلی تازه دم بریز
مُشتی زغال بر سرِ قلیان غم بریز
هِی پُک بزن به سردیِ لبهای خسته ام
از آتش دلت سرِ خاکسترم بریز
گیراییِ نگاه تو در حدّ الکل است
در پیک چشم های تَرَم عشوه کم بریز
وقتی غرورِ مرد غزل توی دستِ توست
با این سلاح نظم جهان را به هم بریز

بانو! تبر به دست بگیر انقلاب کن
هرچه بت است بشکن و جایش صنم بریز
لطفاً اگر کلافه شدی از حضور من
بر استوای شرجیِ لبهات سم بریز...!

امید صباغ نو

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۰
Zahra Gilani

منتظر آمدنتم ای دوست ..

برای لحظه ای بیا به خلوتگاه دلم ....

بیا!!!

"زهرا"

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۳
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani