چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

۶۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

تو در اوج ِ غروری و حالا وقت فرودت نیست
منم چیزی ازت میخوام که شاید توو وجودت نیست.......

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۰۵
Zahra Gilani

گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی
کو رفیق رازداری! کو دل پرطاقتی؟


شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی


تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
غنچه‌ای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟


گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند
دورباد از خرمن ایمان عاشق آفتی


روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت
کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی


بس که دامان بهاران گل‌به‌گل پژمرده شد
باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی


من کجا و جرأت بوسیدن لب‌های تو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی‌

فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۱۲
Zahra Gilani

بعد یک سال بهار آمده، می بینی که

باز تکرار به بار آمده، می بینی که
سبزی سجدهء ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، می بینی که
آنکه عمری به کمین بود به دام افتاده
چشم آهو به شکار آمده ، می بینی که
حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی به مزار آمده، می بینی که
غنچه ای مژدهء پژمردن خود را آورد
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که

فاضل نظری


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۰۹
Zahra Gilani
اما تو بگو دوستی ما به چه قیمت؟!!
امروز به این قیمت ..فردا به چه قیمت؟؟
ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ
این حسرت دریاست..تماشا به چه قیمت؟
یک عمر جدایی به هوای نفسانی وصل
گیرم که جوان گشت زلیخا..به چه قیمت؟؟
از مضحکه ی دشمن تا سرزنش دوست
تاوان تو را می دهم اما به چه قیمت؟؟
مقصد اگر دیدن دنیا فقط این بود..
دیدیم..ولی دیدن دمنیا به چه قیمت؟؟!!!
فاضل نظری


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۰۰
Zahra Gilani

روزی که ارغوان به تو نفروخت گلفروش
پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش

از یاد بردن غم عالم میسر است
اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش

گیرم که مثل موری از این سنگ بگذری
کوهی ست پشت سنگ ، از این بیشتر مکوش

چون نی نفس کشیدن ما ناله کردن است
در شور نیز ناله ما می رسد به گوش

آتش بزن به سینه اتش گرفته ام
آتش گرفته را مگر آتش کند خموش

فاضل نظری


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۲۱
Zahra Gilani

نــم باران نشسته روی شعـــرم ، دفترم یعنی

نمی بینم تورا ، ابری ست در چشم ترم یعنی

سرم داغ است ،  یک کوره تب ام  ، انگار خورشیدم

فقط یک ریــز می گـــــردد جهــــان دور سرم یعنـــی

تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم

تمام هستیم نابـــود شد ، بال و پــــرم یعنی

نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم

اذان گفتند و من کاری نکردم  ، کافرم یعنی؟؟؟

تن تـــو موطن من بوده  پس در سینه پنهان کن

پس از من آنچه می ماند بجا ، خاکسترم یعنی

نشستم چای خوردم  ، شعر گفتم ،  شاملو خواندم

اگـــر منظورت اینها بود ... خوبـــم ... بهتـــرم یعنی...

مهدی فرجی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۲۳
Zahra Gilani

تو باید تمام شهر را بگردی ..
از کوچه های سوت و کور..
تا خیابان های شلوغ...
من خوشحالم که مرا یافت نمی کنی...
خوشحالم که حتی در خیالت دیگر مرا نمی بینی..
خوشحالم که ادعایی برای با من بودن دیگر نمی کنی..
خوشحالم..
من روز ها و شب ها همدمت بودم ...
چون فقط من بودم ..
غرور من اجازه ی با من بودن را در کنار دیگران به تو نمی دهد ...
خوش باش .......

زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۰۲
Zahra Gilani

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۵
Zahra Gilani
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۲۲
Zahra Gilani

ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم
کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست
اکنون که میبینند خوارم،در امانم
دلبسته افلاکم و پابسته خاک
فواره ای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را می شکستم
اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!
قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست ! آیا می توانم ؟!
فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۱۱
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani