چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

۲۵ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

شایـــــــــــــــــــــــــــعه اســـــت ............حال مـــن از تـــو هـــم بهتــــره .........

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۳:۳۸
Zahra Gilani
از کوه می گذری تیشه به دست ؟.......
گمان کرده ای فرهادی در تو هست؟؟
یا که شاید عشق لیلا کشاند تو را ......
به قصه ی فرهاد یا شایدم به کوه و صحرا را ......
مجنون گشته سر به کوه گذاشته ای ؟؟......
مجنون لیلایت رفت با دیگری ............
فراموش کن این عشق تک تا را ........
فراموش کن ......شاید عشق دیگری آمد .......
مجنون فراموش کن این عشق را .....
این ناله و این سوز و سرما را .....
مجنون دلت تنگ است می دانم ......
با تو هزاران ننگ است می دانم ........
مجنون عشق را دزدیدند .......
از دل کوچکت بحر را دزدیدند .......
مجنون قصه ات فراموش گشت ......
این خانه هم با عشق ویران گشت ........
مجنون دلت آباد ،سرت سلامت .....
کنار بگذار این درد بی نهایت .....
مجنون ،لیلی دروغ می گوید ........
در سرش تو،در دلش دیگری خانه دارد ....
مجنون دروغ ها را باور کن ....
این زندگی بدون عشق را باور کن ....
مجنون عشق دروغ است،بی خیالش شو ....
از نسل خاکی ها ،این سنگدلان تو هم جدایی شو...
مجنون ،عشق را کشتند بی خیالش شو ...
آخر این جنون تو را لیلی باور نکرد ، بی خیالش شو .......
من گفتم جدا شو .......حال خود می دانی ......
من خوب بودم ......دنیا مجابم کرد به بد بودن ......
دنیای مجابم کرد سنگ بودن را ......
دنیا مجابم کرد ازتلخ هم تلخ تر بودن را .......
از زندگی دل سیر بودن را .......
عشق می سوزاند وجودت را ......
جانت را ،دلت را ،وجودت را .......
عاشقی کردن دلیل می خواهد ......
از دل آتش گرفته ات ،دلیل می خواهد ......
عاشقی کردن را به آسمان بسپار ......
تا هدیه کند باران را به آغوش گرم زمین .........
عاشقی را به خدا بسپار ،تا سیراب کند دلت را .....
عاشقی کردن دل می خواهد .......
اما فرهاد که دلی نداشت ........
بیچاره فرهاد............
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۵۲
Zahra Gilani

ناراحتت کردم دم رفتن

خواستم که نا امید بشی از من

این عادلانه نیست میدونم

ازم نپرس چطور میتونم

یکم واست لازمه بی رحمی

دلیلشو حالا نمی فهمی

به بغض وادارم نکن اینقدر

این گریه ها باشه برای من

تو قلب من یه امپراطوره

تسلیم میشه چون که مجبوره

برو نباید مال من باشی

خواهش نکردم این یه دستوره

نفرین به این وجدان بیهودم

ای کاش من خودخواه تر بودم

غرور من این بار حق داره

دنیا به من خیلی بدهکاره

سکوت یعنی مرده فریادم

باید تورو از دست می دادم

از من به تو پنجره ای وا نیست

وقتی که خوشبختیت اینجا نیست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۳:۳۵
Zahra Gilani

خوشا به من که دست تو پرواز هدیه میکند
خوشا به تو که عاشقت صد بار گریه میکند
خوشا که قامتم رسد به میوه خیال تو
رسیده ای ! نچینمت ، منم حریف کال تو

مینوشم از چشمان تو
جرعه به جرعه شعر نو
حافظه ی دستان من
پر شده از دامان تو

مینوشم از چشمان تو
جرعه به جرعه شعر نو
حافظه ی دستان من
پر شده از دامان تو

خوشا به من که دست تو پرواز هدیه میکند
خوشا به تو که عاشقت صد بار گریه میکند
خوشا که قامتم رسد به میوه خیال تو
رسیده ای نچینمت ، منم حریف کال تو

مینوشم از چشمان تو
جرعه به جرعه شعر نو
حافظه ی دستان من
پر شده از دامان تو

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۱
Zahra Gilani
زندگی هندسه و جبر نمی خواهد ......
زندگی عشق می خواهد ولی برای ابرازش ......
زندگی لبخند می خواهد و تویی که مدام آن را تکرار کنی....
زندگی محبت می خواهد ......
من با عشق می توانم ثابت کنم که زمین به دور خودش نمی گردد......
من می توانم ثابت کنم ...زمین به دور تنها معشوقه اش خورشید می گردد ......
با عشق ......بدون فیزیک ..........
من می توانم ثابت کنم که باران را ابر نمی فرستد .......
باران به شوق در آغوش کشیدن زمین ....خودش را به آن می کوبد .........
و زمین با جاذبه اش جذب می کند باران را ...این یعنی عشق......
من می توانم ثابت کنم 1+1 =3 است می دانی چرا؟
من و تو و خدایی که پیدا و آشکار نیست ........
من با عشق می توانم ماه را برای روی ماهت پایین بیاورم .......
باورت نمی شود ؟؟؟
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۱۳:۴۳
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani