آری برای شام یک درویش ،آب و کمی نان جوین کافی است ..
درکشور جانم نمی خواهم فرمانراوای دیگری جز تو
زیرا به این باور یقین دارم،یک شاه در یک سرزمین کافی است ..
من جز به اذن حضرت چشمت ،راهی به لب هایت نمی جویم..
پیشانی ات را پاک کن از اخم ،نامهربان دیوار چین کافی است ..
شعرو ترانه ،چشمک و ابرو،صیاد یک شیر است یا آهو؟!!
آماده ام،تیرو کمانت کو؟!صیدم کن ای آهو..کمین کافی است ..
هرچند با سقفی جدا از هم....سقفی جدا فرسنگ ها از هم ...
تو دوستم داری همین خوب است ..من عاشقت هستم همین کافی است..
مهدی عابدی