دلم دام آغوشی گرم می خواهد.....
جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۳۹ ب.ظ
مــــــــــن شده ام مترادف بغض ....
شده ام لبخندی که خنده را فراموش کرده ....
شده ام بی رحمی به توان درد....
دلم آغوش دشت می خواهد و فریادی از اعماق دریا ...
دلم پرواز می خواهد به وسعت پر پرواز عقاب .......
دلم تاختن و دور شدن می خواهد چون آهوی از بند نجات یافته ....
دلم یک نفس آرامش می خواهد و دلی که آرام بماند ....
دلم دام آغوشی گرم می خواهد.....
دلم دریا را می خواهد که جایگزین دلم کنم ...
چیز زیادی نمی خواهد ...لقمه ای آرامش ،تکه نانی بی خیالی ...
و کمی لبخند ....لبخندی که برخواسته از اعماق دلم باشد ...
چیز زیادی نمی خواهد ........
زهرامحدثی(گیلانی)
شده ام لبخندی که خنده را فراموش کرده ....
شده ام بی رحمی به توان درد....
دلم آغوش دشت می خواهد و فریادی از اعماق دریا ...
دلم پرواز می خواهد به وسعت پر پرواز عقاب .......
دلم تاختن و دور شدن می خواهد چون آهوی از بند نجات یافته ....
دلم یک نفس آرامش می خواهد و دلی که آرام بماند ....
دلم دام آغوشی گرم می خواهد.....
دلم دریا را می خواهد که جایگزین دلم کنم ...
چیز زیادی نمی خواهد ...لقمه ای آرامش ،تکه نانی بی خیالی ...
و کمی لبخند ....لبخندی که برخواسته از اعماق دلم باشد ...
چیز زیادی نمی خواهد ........
زهرامحدثی(گیلانی)
۹۳/۰۸/۲۳