چمدان دست تو و ترس به چشمان من است .........
يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۸ ب.ظ
من یک مهاجرم
از رویایی به رویایی
گاه از قطب جنوب سر در میآورم
گاه از دریای کارائیب .
گاه سفیدم
گاه، سیاه
با زردها چای میخورم
با سرخها چپق میکشم
من در همه جا زندگی میکنم
سرزمین من
به پای غازهای وحشی چسبیده است ...
" رسول یونان "
۹۳/۰۹/۱۶