بشین چاییم رو شیرون کن!
دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۱ ب.ظ
مینشینم لب حوض و تو را میپایم :
بوسههایت سرخ است
اشکهایت آبی
گونههایت وسط آب و عطش حیران است
رنگ موهای تو بر عکس خیالات جمیع شعرا
شب ظلمانی نیست
ظهر تابستان است ..
تو زبان لب خاموش مرا میدانی
لهجه ی بوسه تو خیستر از باران است ..
مینشینم لبه حوض و ترا میپایم :
پشت این پلک که وا میکنی و
میبندی
داستانهای عجیبی داری
دوست دارم که بخوانم بازت
دوست دارم که ببینم این بار
در نگاه تو چه افسانه ی پر جاذبهای پنهان است ..
"سید علی میر افضلی"
۹۳/۰۹/۱۷