این خواستن چیز کمی ست ...
شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۲ ب.ظ
در این حجم کوچک دنیا ...
در این عرش دلم ....
در این چشمان صافم ...
در این آسمان بارانی ....
می نویسم از تو ...
دنیای کوچکت ظرفیت عشق عظیم من را ندارد ...
می لرزد چهارستون دلش وقتی می خوانمت ..
وقتی قصه ی عشقت را برایش لالایی می خوانم ...
.به خواب مرگ فرو می رود ...
تحملش سخت است ..نمی تواند ...
من به حجمی وسیع تر نیاز دارم ...
من لبه ی پرتگاهم باید بخوانمت ....
غربت بیراهه ی عشقت زمین گیرم کرد...
صد ساله که من تمام شهر را شعر کرده ام ...
مثل پنجره ی کهنه ای که رویش به دیوار است ...
پنجره ی دلم رو یه مرگ است ....
غم تمام جهان را تسخیر کرد ....دارم از عشقت می نویسم..
می دانم که می دانی وقتی کنارمی عشق زیباترین احساس دنیا می شود ...
گفتی این فاصله نیست بین تو و خیال من ...
من عاشقم ...این عشق تمامش در دنیای تو خلاصه می شود ...
با یادت می گریم ...
و اشک هایم را هدیه می فرستم به سویت ...
دیدن خنده هایت آرزوی دل تنهای من است ....
می خواهمت ....
این خواستن چیز کمی ست ...
خدایا دوستت دارم!
زهرامحدثی(گیلانی)
در این عرش دلم ....
در این چشمان صافم ...
در این آسمان بارانی ....
می نویسم از تو ...
دنیای کوچکت ظرفیت عشق عظیم من را ندارد ...
می لرزد چهارستون دلش وقتی می خوانمت ..
وقتی قصه ی عشقت را برایش لالایی می خوانم ...
.به خواب مرگ فرو می رود ...
تحملش سخت است ..نمی تواند ...
من به حجمی وسیع تر نیاز دارم ...
من لبه ی پرتگاهم باید بخوانمت ....
غربت بیراهه ی عشقت زمین گیرم کرد...
صد ساله که من تمام شهر را شعر کرده ام ...
مثل پنجره ی کهنه ای که رویش به دیوار است ...
پنجره ی دلم رو یه مرگ است ....
غم تمام جهان را تسخیر کرد ....دارم از عشقت می نویسم..
می دانم که می دانی وقتی کنارمی عشق زیباترین احساس دنیا می شود ...
گفتی این فاصله نیست بین تو و خیال من ...
من عاشقم ...این عشق تمامش در دنیای تو خلاصه می شود ...
با یادت می گریم ...
و اشک هایم را هدیه می فرستم به سویت ...
دیدن خنده هایت آرزوی دل تنهای من است ....
می خواهمت ....
این خواستن چیز کمی ست ...
خدایا دوستت دارم!
زهرامحدثی(گیلانی)
۹۳/۰۹/۲۹