حلقه ی گیسو به کمر چمبره زد تا بکشد....
ولوله در متن شد و واژه به هم ریخت مرا
سطر طنابی شد و از نقطه بیاویخت مرا
در سرم اسبان اصیل از پی ِ هم تاخته اند
تا غزل و خون و دهن، سرخ درآمیخت مرا
بسته ی دستان ِ مرا می کشد انگار کسی
تا که به دورم بکشد پرده ی دیوار کسی
تا بدن ِ پیچکی ام بوسه به دیوار زند
واژه به جوش آمد و شد مژده ی آوار کسی
شعر به یک بیت دلیل اوست که در متن دوید
ماده ی اسبان ِ اصیل، اوست که در متن دوید
هیچ نشد تا که زمین قد ِ قدم هاش شود
ماه ترین دختر ایل اوست که در متن دوید
مشهد و مشعر به لبش، مضربی از خون دهنش
نشئه ی شیراز رسید از وسط پیرهنش
حلقه ی گیسو به کمر چمبره زد تا بکشد
عطر هوس را به تنم، بوی خوش ِ زن به تنش
گام کشید از پی ِ هم گام کشیدم برسم
رد برهنه پایمان، تا که رسیدند به هم
خنده به لب داشت بیا، اخم به ابرو که میا
بیم و امید است به دل، خوف و رجا در قدمم
شاخه ی خشکی است تنم، دست مزن داس بریز
پلک ز هم باز کن و پشت ِ هم الماس بریز
چرخ بزن چرخ بزن، دامن و تن را بتکان
های بکش باز که آب از دهن یاس بریز
داغ ز لب ها بچکان دختر خورشید دهن
آه بکش شعله بزن بر من ِ باروت بدن
گر چه به هر جمله ی تو، نی به نی افروخته ام
حرف بزن حرف بزن حرف بزن حرف بزن
داغ ز لب ها بچکان، شعله به باروت بگیر
شانه بجنبان و برو دوش به تابوت بگیر
تا جسد سوخته ام دست به کاری نزده
سرخ و ملس حرف بزن لهجه ی شاتوت بگید
قافیه تنگ است مرا، آخر دنیای من است
گر چه قشنگ است مرا آخر دنیای من است
آخر ِ دنیای من است، آخر ماجرای من
ماه و پلنگ است مرا، آخر دنیای من است