سنگسار کنید مرا ای مردم !!!
شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۴۷ ب.ظ
سکوت بیقرار نیمه شبان را دوست دارم ...
بیقرارم و اما من کمی خواندن منزوی دوست دارم ...
دفترسپیدم سیاه شد...آه مجال نیست !
نگاه تنگ من ولی به انتهای درد نیست ..
خیال من به پهنای عمر دل تنگ است ..
نفس مرده ی مرا باور زندگانی نیست ...
من می پرستم بت دلتنگی را ..
و اما برای لحظه ای حاجت مرا نمی دهد!!
نگاه یعقوبی ام اشکبار است ...و کس نمی فهمد ...
درد من ..درد زندگانی نیست.....
نگاه من در آینه نگاه زنده ای نیست ...
روز نامه ی امروز خبری تازه منتشر کرد ...
خبر مرگ مرا به دستان باد سپرد...
مرا سرزنش نکنید ای اهل شهر ...
این پایان نرسیدن بوی یوسف من است ...
سنگسار کنید مرا ای مردم !!!
باور عشق برای شما جز فسانه ی نیما نیست...!!!!
زهرامحدثی(گیلانی)
بیقرارم و اما من کمی خواندن منزوی دوست دارم ...
دفترسپیدم سیاه شد...آه مجال نیست !
نگاه تنگ من ولی به انتهای درد نیست ..
خیال من به پهنای عمر دل تنگ است ..
نفس مرده ی مرا باور زندگانی نیست ...
من می پرستم بت دلتنگی را ..
و اما برای لحظه ای حاجت مرا نمی دهد!!
نگاه یعقوبی ام اشکبار است ...و کس نمی فهمد ...
درد من ..درد زندگانی نیست.....
نگاه من در آینه نگاه زنده ای نیست ...
روز نامه ی امروز خبری تازه منتشر کرد ...
خبر مرگ مرا به دستان باد سپرد...
مرا سرزنش نکنید ای اهل شهر ...
این پایان نرسیدن بوی یوسف من است ...
سنگسار کنید مرا ای مردم !!!
باور عشق برای شما جز فسانه ی نیما نیست...!!!!
زهرامحدثی(گیلانی)
۹۳/۱۲/۱۶