چکاوک خسته و تنها ...
سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۲ ق.ظ
چکاوک خسته و تنها
مانده بر شاخه های شانه های بی کسی
مانده در جمع موهومی بی یقین
مانده در اخرین خط شاعری
که تلخ نوشت تمام عمر
چکاوک
خسته و پر بسته
بال و پر شکسته
ماند در اتاقی سرد و بی روح
خلاصه شد در قطره های اشک
وسعتی به اندازه ی بحر داشت ولی
بر گونه های خیس خانه ساخت
چکاوک
نمی فهمد کسی جز تو
مفهموم تعبیر این شعر را
بگذار تمام غریبه ها عقب بایستند
برای من
تو
ای چکاوک تنهای نیمه شب
ای باران سحر گاهی من
ای نماد عاشقی
ای ترانه ی ملموس بیت اخر
ای تنهاترین نیمه شب تنهایی
تو کافی هستی
تو را باید
در دلی یافت
که قرن هاست
دلش را به تو خوش کرده است
بی خیال وزن و قافیه
بی خیال حال و باقیه
من ردیف می کنم قافیه ها را
برای تویی که هستی
بی معنی ترین مخاطب خاص دنیابرای همه!
زهرامحدثی(گیلانی)
مانده بر شاخه های شانه های بی کسی
مانده در جمع موهومی بی یقین
مانده در اخرین خط شاعری
که تلخ نوشت تمام عمر
چکاوک
خسته و پر بسته
بال و پر شکسته
ماند در اتاقی سرد و بی روح
خلاصه شد در قطره های اشک
وسعتی به اندازه ی بحر داشت ولی
بر گونه های خیس خانه ساخت
چکاوک
نمی فهمد کسی جز تو
مفهموم تعبیر این شعر را
بگذار تمام غریبه ها عقب بایستند
برای من
تو
ای چکاوک تنهای نیمه شب
ای باران سحر گاهی من
ای نماد عاشقی
ای ترانه ی ملموس بیت اخر
ای تنهاترین نیمه شب تنهایی
تو کافی هستی
تو را باید
در دلی یافت
که قرن هاست
دلش را به تو خوش کرده است
بی خیال وزن و قافیه
بی خیال حال و باقیه
من ردیف می کنم قافیه ها را
برای تویی که هستی
بی معنی ترین مخاطب خاص دنیابرای همه!
زهرامحدثی(گیلانی)
۹۴/۰۳/۰۵