قحطیِ بوسه ی تب دار است و باران نیست،هست ؟
ردِ لبهایِ تو دیگر روی فنجان نیست،هست ؟
عطر تو پیچیده در شهری که در آن نیستی
باد می آید ولی موی پریشان نیست،هست ؟