چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

به طواف دلت امده بودم..
کمی جنوبی تر از کعبه ی چشمانت جایم داده بودی
همانجایی که چشم فلک به ان نرسد ..
گفته بودی حالا که امده ای خودم سنگ انداز شیطان خواهم شد ..
گفته بودی دلی دارم خشت خشت محبت تو
گفته بودی طلوع چشمانت همان مشرق آرزو هایم است ..
گفته بودی جهان به زبان غنچه پرپر من فرا گوش داده
گفته بودی قفس افتاده بر جانم ..
بیا و برهان من را ..
گفته بودی ...
 حال من می گویم !
رفیق! سکوت همیشه نشانه ی رضایت نیست ..
گاهی سکوت می گوید: هشدار! زخم دل را ببین!
تمام شعر های منزوی و شاملو و شهریار و نظامی را اگر جمع کنم!
بخشی از مهربانی های تو نیست!
گاهی اگر تمام جهان را جمع کنم !
بخشی از جای خالی تو را بسپارم بهشان
پر نمی کنند به والله همه شان ذره ای از بودن تو را !
گفته اند: انچه از دل بر اید لاجرم بر دل نشیند !
از دل بر امده ای بود شایدم بر دل نشیند!
زهرامحدثی(گیلانی)
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۵
Zahra Gilani
سکوت سردی نوید پاییز می شود... 
جیک جیک گنجشکان زیر باران محو می شود... 
بچه ای می کشد چادر مادر را 
نشانی مداد رنگی روی ویترین دیده می شود.. 
صدای سوز زمستان فرمانروایی می کشد 
به رخ تابستان... 
یاد آور طولانی ترین شب سال..
یادآور قهوه ای تلخ و کتاب باز مانده ی منزوی 
زندگی می کنیم بی بازگشت.. 
هر روز مثل دیروز!! 
و چه مومنیم ما به مولایمان علی! 
زندگی می کنیم در پی بردگی زمانه
در پی انشاءالله های انجام نشدنی.. 
زندگی میکنم ما؟؟؟
از هم دریغ می کنیم خوشی های لحظه ای را حتی
بر هم میزنیم لبخند های دروغکی انگار
قلم های سرد.. دفتر سفید! 
شاید فردایی در کار نباشد! 
درست زندگی کنیم!
با هم مهربان باشیم! 
شاید زمانی برای گفتن دوستت دارم دیگر نباشد! 
شاید قهر هایمان مهر سکوت ابدی شوند...
درست زندگی کنیم... 
با هم مهربان باشیم! 
زهرامحدثی (گیلانی) 
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۲۰
Zahra Gilani

لب های تو لب نیست،عذابیست الهی


باید که عذابی بچشم گاه به گاهی....

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۰
Zahra Gilani

شعبه ای از صادرات قند کشور با من است

از لبانت مینویسم شعر و صادر می کنم ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۲
Zahra Gilani

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی
سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم
وقت دیدن او ، راه دیده مگیر

دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ، خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

دلم گیرد هر زمان بهانه ی تو ، سرم دارد شور جاودانه ی تو
روی دل بود به سوی آستانه ی تو
تا آید شب ، در میان تیرگی ها ، گشاید تن ، روح من به شور و غوغا
رو کند چو مرغ وحشی ، سوی خانه تو

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی
سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم
وقت دیدن او ، راه دیده مگیر

بهادر یگانه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۵
Zahra Gilani

میلاد با سعادت شاه شاهان ،سرور شیعیان ،جان جانی ایران برهمه ی مومنان مبارک ..

خوشا به حال کسی که امروز به میهمانی ات آمده آقا...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۰
Zahra Gilani

باران گرفت و سوره ی مریم نزول کرد
باران شعر آمد و نم نم نزول کرد
اول نوشت قصه ای از سرگذشت ما
از آن زمان که حضرت آدم نزول کرد
بعدا نوشت قصه ی چشمان خیس تو
قافیه ام رسیده و زمزم نزول کرد
نام تو را نوشتم و دیدم که ناگهان
تصویری از خدای مجسم نزول کرد
تنها دلیل آمدن شعر من تویی
این گونه بود واژه دمادم نزول کرد

آقا سلام آمده ام زائرت شوم
یعنی اگر اجازه دهی شاعرت شوم


ما شاعریم و دست به گیسو نمی زنیم
فالی به غیر گوشه ی ابرو نمی زنیم
باید اذان شعر بگویم برای تو
ما سالهاست نعره ی یاهو نمی زنیم
شغل شریف و محترم ما گدایی است
ما رو به غیر ضامن آهو نمی زنیم
ما را غلام حلقه به گوش آفریده اند
جایی به غیر صحن تو جارو نمی زنیم
حتی اگر که خلق سر از ما جدا کنند
جز رو به روی صحن تو زانو نمی زنیم

موسی رسید در حرمت آبرو گرفت
آمد ز حوض های حریمت وضو گرفت


تو ماورای ذهن و خیال و تجسمی
بالاترین تصور ما از تبسمی
روزی سه بار سمت حرم می دهم سلام
زیباترین جواب «سلام علیکم»ی
کار خداست اینکه به ایران رسیده ای
اصلا تویی حسین همان «زینب قمی»
باب الجواد، باب ورودی هر گداست
تو بهترین وسیله ی حاجات مردمی
ما مردم ری ایم که روزی خور توایم
در سفره ی تو نیست به جز نان گندمی

اذن دخول عرش خدا ذکر «یا رضا»ست
پس هرکه گشت زائر او زائر خداست


هرجا که نام توست همان جا معطر است
هرجا که ذکر توست همان جا منور است
دنبال معجزه بودم که در حرم
دیدم که شعر دور حرم وزن بهتر است
دور حرم نوشته کمی از فضایلت
«بهر شرف ز خاک‏نشینان این در است
ای روضه ‏ای که دهر ز بویت معطر است‏
آبت ز کوثر و گلت از مشک و عنبرست‏
خاکی و نه فلک به وجودت منورست‏
تا در تو نور دیده‏ ی زهرا و حیدرست‏»*

کار غزل دوباره به تیغ و جنون کشید
بالا گرفت کار جنون و به خون کشید..

امیر حسین محمودپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۰۲
Zahra Gilani

چون ماهیان برکه‌ام، بی‌تاب ماهم یا رضا !
از عاشقانِ «عاشقی با یک نگاهم» یا رضا !
 
من خوب می‌دانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
 
به به! چه می‌آید به هم ترکیب ما، آخر بر آن
صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !
 
وقت نظر بر گنبد و گلدسته‌های عرشیت
افتاده با عمامه‌ها از سر کلاهم یا رضا !
 
تو شرط مستی هستی و هستم ز نیشابوریان
در صحن جمهوری اگر «مشروطه‌خواه»م یا رضا !
 
مشروطه و مشروعه را دادم به دست عاقلان
در مجلس مستان تو با پادشاهم یا رضا !
 
یادم نمی‌آید یکی از دردهای بی حدم
شکر خدا پهلوی تو من روبراهم یا رضا !
 
از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی
با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
 
من در بهشتم پس قسم ساقی! به سقاخانه‌ات  
حتما کشیده دست تو خط بر گناهم یا رضا !
 
پیش ضریحت پیشتر خیر دو عالم خواستم
عمریست من شرمنده‌ی آن اشتباهم یا رضا !
 
یا ضامن آهو! بگو صیاد آزادم کند
تا صحن آزادی شبی باشد پناهم یا رضا !
 
از آب سقا خانه‌ات یک جرعه نوشیدم ببین
«رَستم از این بیت و غزل» من مست مستم یا رضا !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۸
Zahra Gilani

چندی است که یک دختر زیبای شمالی

باموی کمی روشن و انبوه شلالی


با عطر خوش مریم گیسوی رهایش

با چشم پراز شیطنت ,ابروی هلالی


با خنده مستانه خود برده دلم را 

یک گردش پر جاذبه در دامن شالی


دزدیده دل در به درم را ,نفریبد

یک وقت شما را دگر, آهای اهالی:


من عاشق یک گل شده ام دست خودم نیست

چون باد شدم مست ز عطرش به چه حالی


لعنت به همه فاصله ها مرگ بر احساس

مانده نگه خالی من بر گل قالی  


 محدثه رکنی

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۴۹
Zahra Gilani
  • خوش تر از قالی کرمان، غزلی ساخته ام

نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام

تا به فرش غزلم، نقش ترا
  • خوش تر از قالی کرمان، غزلی ساخته ام

    نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام

    تا به فرش غزلم، نقش ترا زنده کنم

    فارق از این همه خوبی، به تو پرداخته ام

    من خود آن قالی پا خورده ی خاک آلودم

    زیر پاهای تو رنگی ست، که من باخته ام

    تو مه آلودی و من کوهنوردی که هنوز

    چیزی از جلوه ی معنای تو نشناخته ام

    بر سر قله ی عشقم من و سرمست و خراب

    آتشم، پرچم دیوانگی افراخته ام

    ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۲
    Zahra Gilani
    Cute Pink Kaoani