چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

خدایا دردم را میدانی.......بازم شکرت مهربان خدای من!.....


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۰
Zahra Gilani
مهربان "خدای" من؛ سلام...

منم؛ بنده ات... عزیز درگاهت... محبوب "تو"...

خوب می دانی که این روزها چقدر دلتنگ و خسته ام ...

دلتنگِ همه چیز... "تو" ، "او" و حتی خودم....

خسته ام.....................از خودم، خودم و خودم....

معبودا؛

چه کسی جز "تو" صدای دلتنگی هایم را می شنود و خستگی هایم را می بیند؟!

چه کسی جز "تو" دل می سوزاند برای لحظه لحظه های تنهایی ام...

که من با "تو" که باشم از عالمی بی نیازم... "نیاز" در نبودن "تو" به وجود می آید... در نداشتن "تو".... در حس نکردن "تو"..

معبودا...

خستگی هایم را می بینی و هیچ نمی گویی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شاید دوست داری هر روز خسته تر به درگاهت بیایم و "تو" نظاره کنی وجود خاکی خسته ام را ...

و در عوض بال و پر بگیرد روح بی تابم در جوار محبت هایت، نوازش هایت و لطف بی حدت...

معبودا...

بی قراری ها و دلتنگی هایم را می بینی و هیچ نمی گویی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! می دانم که می خواهی بفهمم این دنیا ارزش "دلبستن" ندارد..

که هر که به غیر "تو" دل بست ، دلتنگ ترین خواهد بود...

که "تو" برای هرکَس کفایت می کنی...

که وقتی به "تو" دل بسته باشم؛ نه غمگینم و نه خسته... نه دلتنگ و نه بال و پر شکسته...

که "تو" قوّت بال منی، که "تو" نغمه ی شادی بخشِ حال منی، که "تو" پناه خستگی های منی، که "تو" قرار دلِ دلتنگ منی...

معبودا...

اشکهایم را می بینی؟!!! برای "تو" دلتنگم... بیقراری هایم برای "تو"ست...

با "تو" حرف می زنم، برایت می گریم، کودکی می کنم ، خواسته هایم را به زور می طلبم و "تو" با صبوری و محبت مرا نظاره می کنی و لبخند می زنی به رویم...

 با لبخند "تو" دل می کَنم از همه ی غمها، از همه ی شیطنت ها و کودکی ها، از همه ی "دلبستگی ها"...........................

لبخند "تو" ؛ جان دوباره ی من است... لبخند "تو" معجزه ی رهایی بخش همه ی خستگی ها و دلتنگی هاست...

 

"من و یک لحظه جدایی؛  نتوانم، نتوانم...

بی "تو" من زنده نمانم...."

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۳ ، ۱۱:۴۷
Zahra Gilani

هااااااای دکتر مارا ببخش
مارا ببخش که شریک گرفتیم برای خدایمان
مارا ببخش که آواره گی هایت را ندیدیم
دکتر مارا ببخش
میشود بازگویی خبری از مزینان
میشود باز گویی که چه کشیدی
در جایی که همه بودند و هیچ نبودند
چه گذشت دکتر ؟
در انفرادی چندبار ترجمه کردی
داستان خیانت کوفه را
چند بار مرور کردی فرات را
چند بار خواندی بی صدا
دکتر مارا ببخش!
درد هایت را سپردی به کدامین فریاد
شهادت نگرفت تو را از یاد ما
یادت زنده خواهد بوددر خاطرمان

                                 زهرا محدثی (گیلانی)

(و گمان نکنید که شهدا مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۲
Zahra Gilani

می نویسم از عشق

می نویسم از تو

می نویسم ازسحرگاهی تلخ

می نویسم از نسیمی که وزید

صبح بیدار درگوشم ندا

می نویسم که نرود از یادت

نرود کاین جا

کسی هست که بیدار

می خواند از دل شب

می نویسم از شب تار

می نویسم از خدایم

خدایی که منت میگذارد و

قدم می گذارد در لحظه لحظه هایم

خدایا بیرحمانه ،عاشقانه .می خواهمت

بمان و بدان که می لرزد دستانم

اگر عشقت را بگیری از دل تنهایم

فراموش نکن که باید بمانی

برای من !

                          زهرا محدثی (گیلانی)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۳
Zahra Gilani

خدایا خیلی خستم....ولی بازم شکرت........خدایا داغونم عزیز!

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۰
Zahra Gilani

ای کاش ......ای کاش بودی....

هیچ دانی که نگاهی پر اشک شد دیشب

هیچ دانی که دلی غرق گناه شد دیشب

هیچ دانی که دستی پر خون گشت دیشب

هیچ پرسیدی زخویش که چه کردی با دل شب

هیچ پرسیدی زخویش که چه شکستم دیشب

تو هیچ ندانی!تو ندانی دل من غرق خون گشت دیشب

                                                  زهرامحدثی(گیلانی)

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۱۰
Zahra Gilani

من سنگم

از سنگ زاده شدم

ودر دل سنگ فرو میروم

دلی دارم به وسعت سنگینی سکوت دریا

چشمی دارم از جنس سنگریزه های ته اقیانوس

دستانی دارم که جز سنگ نمی نویسند

این خاصیت سنگ است

می نویسد از دل تنگی هایش

آخر سنگ هم دلی دارد

دلی سنگ تر از برف

آااااای آدم ها !

مرا به خاطر سنگ بودنم ببخشید.......

                            زهرا محدثی (گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۰۹
Zahra Gilani

سحر نزدیک است.

می دانی! نبودم اهل شعرعاشقانه هیچ وقت

شعر هایم سر ردیف " تنها "ختم می شد

می دانی! اگر از عشق بگویی می گویند دیوانه ای؟

نبودم اهل شعر عاشقانه قبل از تو

شاعری بودم تنها در آسمان دنیای خودم

پرواز می کردم،شاد بودم،نداشت عقابی قصد شکارم را

می دانی! خنده هایم می رسید به عرش کبریا شاید

به خود ،خودخدا شاید

غفلت کردم ،آری غفلت کردم تو که بودی همیشه  را

به حساب نیاوردم عقاب

غفلت من ثانیه ای بیش نبود

اما نمی دانم چرا از آن پس می خراشد صدای بغضم

گوش خدا را

می دانی!

ببین چه کردی با من؟

                             زهرا محدثی (گیلانی)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۳۷
Zahra Gilani
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۵
Zahra Gilani

چقدر خوبه که تو هستی چقدر خوبه تو رو دارم
چقدر خوبه که از چشمات میتونم شعر بردارم
تو که دلواپسم میشی همه دلواپسیم میره
شاید این باسه تو زوده یا شاید باسه من دیره

واست زوده بفهمی من چرا اواره ی دردم؟
واسم دیرم از این خلوت به شهرعشق برگردم
واسم دیره پشیمون شم چه خوبه با تو شب گردی
واست زوده بفهمی که چه کاری با خودت کردی؟

لالالا لالالا لالالا

نه اینکه بی تو ممکن نیست
نه اینکه بی تو میمیرم
به قدری مسریه حالت که دارم عشق میگیرم
همه دلشوره ام از اینه که عشق اندازه ی حاله
تو جوری عاشقی کن که نفهمم عشق با کوتاهه

باست زوده بفهمی من چرا اواره ی دردم؟
باسم دیرم از این خلوت به شهرعشق برگردم
واسم دیره پشیمون شم چه خوبه با تو شب گردی
واست زوده بفهمی که چه کاری با خودت کردی؟

لالالا …

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۲
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani