موج
بیقرار و سرکش
در
آغوش ساحل
به خواب میرفت !
" محمد غفاری"
موج
بیقرار و سرکش
در
آغوش ساحل
به خواب میرفت !
" محمد غفاری"
دوست من واقعاً دلتنگ توام
واقعاً دلتنگ توام
دوستان بسیاری دارم
که می توانم با ایشان گفتگو کنم
ولی تو
چیز دیگری هستی
تو
آن چنان مرا خوب می شناسی
که بدون این که لب بگشایم
می دانی
که چه می گویم
واقعاً دلتنگ توام
و می خواهم این را
حتماً بدانی
مهم نیست به کجا می روم
و که را می بینم
یا چه می کنم
هرگز
دوستی ای چنین ژرف
که در وجود تو یافته ام را
در دیگری نخواهم یافت ..
" سوزان پولیس شوتز "
دیگر از یک لیوان نخواهیم خورد
نه آبی، نه شرابی
دیگر بوسههای صبحگاهی نخواهند بود
و تماشای غروب از پنجره نیز
تو با خورشید زندگی میکنی
من با ماه
در ما ولی فقط یک عشق زنده است
برای من، دوستی وفادار و ظریف
برای تو دختری سرزنده و شاد
اما من وحشت را در چشمان خاکستری تو میبینم
توئی که بیماریام را سبب شدهای
دیدارها کوتاه و دیر به دیر
در شعر من فقط صدای توست که میخواند
در شعر تو روح من است که سرگردان است
آتشی برپاست که نه فراموشی
و نه وحشت میتواند بر آن چیره شود
و ای کاش میدانستی در این لحظه
لبهای خشک و صورتی رنگت را چقدر دوست دارم ..
" آنا آخماتووا "
امروز صبح می خواستم دامنی از گل سرخ برایت بیاورم
اما آنقدر گل به دامن ریختم که گره دامن تاب نیاورد و گسست
گره دامن گسست و گلها به همراه باد به پرواز آمدند
و همه در دامن دریا ریختند
و همراه امواج رفتند و دیگر بازنگشتند
فقط امواج را گلگونه کردند
و آتشی در دل دریا انداختند
امشب دامن من هنوز از آن گلهای بامدادی عطرآگین است
اگر می خواهی بوی خوش آن گلها را احساس کنی
سر در دامن من بگذار ....
"مارسلین دبور فرانسوی "
من یک مهاجرم
از رویایی به رویایی
گاه از قطب جنوب سر در میآورم
گاه از دریای کارائیب .
گاه سفیدم
گاه، سیاه
با زردها چای میخورم
با سرخها چپق میکشم
من در همه جا زندگی میکنم
سرزمین من
به پای غازهای وحشی چسبیده است ...
" رسول یونان "
هوا خوبه توهم خوبی منم بهتر شدم انگار
یه صبح دیگه عاشق شو به یاد اولین دیدار
به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو میبستم
چه احساسی از این بهتر تو خوابم عاشقت هستم
تو میچرخی به دور من کنارت شعله ور میشم
تو تکراری نمیشی من بهت وابسته تر میشم
تو میچرخی به دور من کنارت شعله ور میشم
تو تکراری نمیشی من بهت وابسته تر میشم
تبت هر صبح با من بود تب گل های داودی
تبی که تازه میفهمم توتنها باعثش بودی
تو خورشیدوقسم دادی فقط با عشق روشنشه
یه کاری با زمین کردی که اینجا جای موندنشه
جای موندنشه جای موندنشه جای موندنشه
تو میچرخی به دور من کنارت شعله ور میشم
تو تکراری نمیشی من بهت وابسته تر میشم
تو میچرخی به دور من کنارت شعله ور میشم
تو تکراری نمیشی من بهت وابسته تر میشم
منو جون پناه خودت کن برو
بزار پای این آرزوم وایستم
به هرکی بهم گفت ازت رد شده
قسم میخورم من خودم خواستم
منو جون پناه خودت کن برو
من از زخم هایی که خوردم پرم
تو باید از این پله بالا بری ، توبالا نری من زمین میخورم
درست لحظه ای که تو باید بری،اسیر یه احساس مبهم شدیم
ببین بعد یک عمر پرپر زدن،چه جای بدی عاشق هم شدیم
برای تو مردن شده آرزوم
یه حقی که من دارم از زندگی
نگاه کن تو این برزخ لعنتی
چه مرگی طلب کارم از زندگی
به هرجا رسیدم به عشق تو بود
کنار تو هرچی بگی داشتم
ببین پای تاوان عشقم به تو
عجب حسرتی تو دلم کاشتم
اگه فکر احساسمونی برو ، اگه عاشق هردومونی برو
تو این نقطه از زندگی مرگ هم ، نمیتونه از من بگیره تورو
ترانه سرا : روزبه بمانی
زندگی خوب است اگر خوب ببینی .........
شیرین است اگر شیرینی اش را زیر زبانت احساس کنی ........
گرم است اگر گرمایش را لمس کنی .........
عدل هم دارد .......قاضی هم دارد ........
عادل و قاضی صدور حکم را واگذار نمی کند به بندگانش ........
می نویسد بر ابران آسمان "تنها خدای عالم منم" و منم و من .......
"مرا بخوانید تا اجابتتان کنم" .........
خدا را احساس کن ......
او تو را می خواند .........
او تو را می خواهد .......
زهرامحدثی(گیلانی)
ببین از کجا میام که هنوز مسافرم
که هنوز نیومده هوایی شدم برم
به چی دل بستم که از همه دل کندم
که به دنیا و غم دنیا میخندم
کاشکی بازم تو حرم با کفترات بپرم
پیش تو پر بگیرم ازت خبر بگیرم
کاشکی بازم تو حرم با کفترات بپرم
پیش تو پر بگیرم ازت خبر بگیرم
رو سیاهم که هنوز از تو خیلی دورم
مهربونی با من اما انگار کورم
اگه دورم از تو تو به من نزدیکی
دلمو میبینی حتی تو تاریکی
چی میشه یه بار دیگه باز بیام پا بوست
که میخوام غرق بشم توی اقیانوست
چی میشه یه بار دیگه باز بیام پا بوست
که میخوام غرق بشم توی اقیانوست
کاشکی بازم تو حرم با کفترات بپرم
پیش تو پر بگیرم ازت خبر بگیرم
کاشکی بازم تو حرم با کفترات بپرم
پیش تو پر بگیرم ازت خبر بگیرم