چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

اینقـــــدر به خودتــــــــــ اعتمـــــاد داشــــته باش...

که از کســــــــــــــانی که آزارت می دن ....

به راحـتـــــــــــــــــــــی بتـــــــــــــــــونی دل بکنـــی....

گاهی بعضیا کارشون فقط چیدن بال آرزوهای شمــــــــــــاست ....

پرفسور سمیعی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۲
Zahra Gilani

امشب از آسمان دیده‌ی تو
روی شعرم ستاره می‌بارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد 

شعر دیوانه‌ی تب‌آلودم
شرمگین از شیار خواهش‌ها
پیکرش را دوباره می‌سوزد
عطش جاودان آتش‌ها 

آری آغازدوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست 

شب پر از قطره‌های الماس است
از سیاهی چرا هراسیدن 
آنچه از شب به جای می‌ماند
عطر سکرآور گل یاس است 

آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانه‌ی من
روح سوزان و آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه من 

آه بگذار زین دریچه باز
خفته بر بال گرم رویاها
همره روزها سفر گیرم
بگریزم ز مرز دنیاها 

دانی اززندگی چه می‌خواهم
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو.. بار دیگر تو 

آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد 

بس که لبریزم از تو می‌خواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها 

بس که لبریزم از تو می‌خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه به تو آویزم 

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست 

فروغ فرخزاد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۷
Zahra Gilani
اگر چه آلوده تن و نامه سیاه آمده ام....
کن عنایت که به امید نگاه آمده ام...
حرمت کعبه ی عشق و نگهت ،چشم خداست ...
به طواف حرمت غرق گناه آمده ام ....
خسته از سرکشی نفس،ز حق بی خبرم .........
شب ظلمانی ام و به امید ماه امده ام....
نکند روی برگردانی و راهم ندهی...
که به امید نگاه این همه راه آمده ام...
همه حاجت من دیدن رخسار شماست ...
"من بدین در ،نه پی حشمت و جاه آمده ام"...
همه ی هستی من اشک غم کربلاست ...
زان سبب محضرتان جامه سیاه آمده ام...
کربلا،کرب و بلا در دل ما ساخته است ...
کز غمش با شر و شعله ی آه آمده ام
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۱۳:۵۸
Zahra Gilani
دخترک،این بار بخند!

پاک کن رنگ زده بر چهره...

پاره کن هرچه نقاب است و برون آ از خویش...

از خود قلابی!

ازنقابی ک زدی بر صورت!

دخترک،بیرون آ!

تو برون آ از نقش!

نقش پوشالی و تو خالی یک عاشق مست!


دخترک!

جامه بدر..

نعره بزن..

فریاد کن!

تو برون آ از این نقش خیالی ک در آن؛

غرق در زمزمه جاری یک رود سرابی شده ای..!

تو خودت باش دختر!

تو نه عاشق هستی؛

ن همانی ک دلی با دل اوست..!

تو همان دخترک کوچک تنها هستی...

ک دلت را ، پیش خودت، سخت ، نگه داشته ای!

تو همان دخترک کوچک خندان هستی!

نه کسی آمده است؛ نه کسی هم رفته ست!

تو بخند دخترکم!

دخترک زیبا رو!

تو بخند!

با همان شوق قدیمی...

با همان ذوق، همان خنده زیبا!

با همان چهره شاداب!

تو بخند!

دخترک! شاد بخند...

قهقهه زن...

آنقدر شاد بخند،

کز صدای خنده ت...

همه،دنیا ب تقلا افتند...

همه،شاد و خوشحال....

همه،لبریز خوشی ها بشوند...

تو بخند دخترک رویاها!

آنقدر شاد بخند...

ک غم از رو برود...!

خنده ای از ته دل؛

قهقهه ای مستانه!

تو بیا و برون آی از این نقش خیالی خودت!

تو خودت باش...

تو خودت باش ک زیباترین نقش زمینی تو خودت!


دخترک!غم نخوری ؛

از برای دل تنهایی خویش؟

تو خدا را داری...

دل زیبایت را،

دل تنهایت را،

بسپارش ب خدا...

تو خودت میبینی

ک چه ها خواهد کرد...

تو خودت باش و خودت باش و خدا...

تو خودت خواهی دید ؛

ک خدایت چه ها خواهد کرد...

با دل غم زده تنهایت...


دخترک! غم مخوری؟!

ب دل خود بسپار،

یک امید زیبا!

با خودت گو هرروز ؛

من خدا را دارم...

دل تنهایم را؛

ب خدایم دادم....


تو بگو؛ داد بزن؛ نعره بزن؛ فریاد کن...

با صدایی غرا...

آنچنان داد بزن

ک همه، خوب بفهمند

ک تو تنها نیستی!

ک خدا را داری!


دخترک! غم مخوری؟شاد بخند؛ شاد بخوان...

دخترک! دختر غم دیده من...!

خنده بر لب داری؟!

و امیدی در دل؟

پس همینت کافیست!!

و تو خوشبخت هستی..!


دخترک! شاد بخوان؛ داد بزن....

تو بگو با دل خویش...

ک خدا را داری....

     

            تو خــــدا را داری...!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۱۳:۳۲
Zahra Gilani
شاخه های بید مجنون ،جنون وار می رقصند....
لابه لای شاخه هایش ،لبخند شلخته ی بید را می توان دید ......
می توان  عبور خون از رگ های چوبی اش را دید ...
عمیق تر که بشوی .....
ناله ای می فشارد قلبش را ......
بید سال هاست مجنون باد است .......
گاه گداری باد می بافت گیسو هایش را ......
گه گاهی می خواند نجوای عاشقانه ........
بید،باد را تا ابد می خواهد .......
برای خودش می خواهد .......
نه برای تنهایی ...............
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۱۲:۱۳
Zahra Gilani

"امین" و "امن"  و "مومن"   آنقَدَر دنیا خطابت کرد

خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد

برای هر سری از روشنایت سایه بان می خواست

که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد

حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسن ات باخت

که بت ها را شکست و قبله ی دلها حسابت کرد

خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب

تو را تا آسمان ها برد و مثل ماه قابت کرد

تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا

زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد

دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی

حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد
.....

تو را از دورها هم می شود آموخت ای خورشید!

زمین گیرانه حتی با تو احساس قرابت کرد

که از این فاصله ، این سال های دوریِ نوری

همیشه پرتو مهرت به شب هامان اصابت کرد

هنوز از قله های ماذنه نور تو می روید

فقط باید دعا خواند و یقین در استجابت کرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۱۱:۴۹
Zahra Gilani
دختر که باشی ...
وجودت خاکی ترین عشق می شود ...
لبخندت زیباترین سینمای شهر ..
اشک هایت سونامی اروپا ...
واخم هایت آتشفشان هیمالیا ...
دختر که باشی عاری از تملقی ..
سرشار از غرور ...
چون دفتر سپیدی پر از ترانه ای ...
احساست پاک ترین حال عاشقانه ی دنیاست ....
و نوشته هایت زیباترین لالایی عاشقانه ...
دختر که باشی ....
لبریز از شادی و شوقی ......
سرشار از خنده های از ته دل ...
وچقدر قنج می رود دل دریا برای خنده هایت ...
دختر که باشی ...
در عین وابستگی آزادترینی ..
نگاهت نقطه ی آرام دریاست...
و دلت آشوب ترین نقطه ی شهر ..
برای دختران :)
زهرامحدثی(گیلانی)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۲۲:۱۸
Zahra Gilani

اون که یه روزی تنها کسم بود ....
تنها پناه دل بی کسم بود ..
تنهام گذاشته ....رفت از کنارم ...
از درد دوریش من بیقرارم ...
خیال می کردم پیشم میمونه ...
ترانه ی عشق واسم می خونه ..
خیال می کردم یه همزبونه ...
نمی دونستم ...
نامهربونه ....
با این که رفته ..
اما هنوزم ...
از داغ عشقش دارم می سوزم ..
فکر و خیالش همش باهامه ...
هرجا که می رم جلو چشامه ..
دلم می خواد تا دووم بیارم ..
رو درد دوریش مرهم بذارم ..
اما نمیشه...راهی ندارم ..
نمی تونم من طاقت بیارم ..
اون که یه وقتی تنها کسم بود ...
تنها پناه دل بی کسم بود ..
تنهام گذاشت و رفت از کنارم ..
از درد دوریش من بیقرارم ..
خیال می کردم پیشم میمونه ...
ترانه ی عشق واسم می خونه ...
خیال می کردم یه همزبونه ..
نمی دونستم نامهربونه ..
با این که رفته ..
اما هنوزم ...
از داغ عشقش دارم می سوزم ...
فکر و خیالش همش باهامه ...
هرجا که می رم جلو چشامه ..
جلو چشامه ..
دلم می خوادتا دووم بیارم .
رو درد دوریش مرهم بذارم ..
اما نمیشه ...راهی ندارم ...
نمی تونم من طاقت بیارم .....

"خواننده ی این شعر امین حبیبی.........

امشب ناخواسته بعدازمدت ها شنیدمش ....

خیلی زیباست ......

حالمو خوب می کنه .....امیدوارم حال اونی که بایدم خوب بشه ....

خدایا دلم گرفته ......داغونم ...........

بازم شکرت .........."

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۸:۳۹
Zahra Gilani

نگاه کنید .....

حتی آسمان هم به رنگ شماست...

کوه و دریا و باران به رنگ شماست ........

طلوع می کنند گل های آفتاب گردان به مشرق نگاه شما ...

سجده می کند آسمان به قبله ی دل شما...

می بارد باران به جاذبه ی حضور شما...

می ریزد اشک از فراق شما.......

جهان برای از شما نوشتن مرا کفاف نیست ...

شعر عاشقانه مرا ببخشید ...

مشرق زمین جای خوبی است ..

اگر گذرا ،گذرتان به گیلان افتاد ..

مرا خبر کنید ....

تا شهر را به نامتان کنم ....

تا به آتش بکشم کوه را به یمن حضورتان ....

تا سیراب کنم دریا را از اشک .......

تا بنویسم باز برایتان ............!

مهربانیتان وسعت ندارد ..

نمی تواند دل دریایی من درک کند عمق حضورتان ...

یا امام رضا ،تحفه ای بیش نبود ..

من عاشق همیشگی گرمای ببخش تان ........!

من عاشقم.............

زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۸:۱۵
Zahra Gilani

حلالم کن دم رفتن،کمی بعد از پریشونی

تو آوار نگاهی که،تو هم با ما نمی مونی

مسیر موندن و رفتن،یکی بود و جدا شد باز

تو پایان منو دیدی،جدایی سخته از آغاز

حلالم کن غریبونه، توی این دل پُرِ خونه

حلالم کن غریبی که،برات دل کندن آسونه

حلالم کن به زخمایی که لَب وا کرده میخنده

حلالم کن به عشقی که به چشمهای تو پابنده

حلالم کن…حلالم کن…حلالم کن …حلالم کن

حلالم کن به خونی که،غروب از خاک می جوشه

حلالم کن به نوزادی،که شیر از تیر می نوشه

مگه می شه کنارت موند،هنوزم عشق بدحاله

صبوری هم کم آورده،خود شمشیر می ناله

حلالم کن غریبونه، توی این دل پُرِ خونه

حلالم کن غریبی که،برات دل کندن آسونه

حلالم کن به زخمایی،که لب وا کرده می خنده

حلالم کن به عشقی که،به چشمای تو پابنده

حلالم کن…حلالم کن…حلالم کن …حلالم کن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۱۸:۱۲
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani