چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

اینجا برای از تو نوشتن هواکم است
دنیا برای از تو سرودن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم بپای تست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است
بها کم است..

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو سرودن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

شاعر : محمدعلی بهمنی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۳:۵۱
Zahra Gilani

راست میگن غریبیو غریبه ها رو میشناسی

راست میگن غم نشسته تو صدا رو میشناسی

یکی از بس که دلش تو غصه سوخته اومده...

یکی هر هشت تا النگوشو فروخته اومده

 بعضیا از همه دنیا بریدن اومدن

بعضیا تمام راهو بو کشین اومدن

یکی از بس که دلش تو غصه سوخته اومده

یکی هر هشتا النگوشو فروخته اومده

بعضیا تو این حرم تا به ابد موندی ان

بعضیا مثل من ان مسافران رفتنی ان

اومدم تا گره کور دعا رو وا کنم

هرچی که دار وندارم نذر کفترا کنم

اومدم بغض صدامو بترکونم و برم

این ترانه نذریه اینو بخون و برم..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۲۲:۳۱
Zahra Gilani

رافت در آستان تو تفسیر می شود

دل با خیال حسن تو تسخیر می شود

صدها هزار نامه آلوده از گناه

با یک نگاه عفو تو تطهیر می شود

پیش از اجل به خانه چشمم قدم گذار

تعجیل کن ! فدات شوم ! دیر می شود

حتی سکوت در حرم تو عبادت است

اینجا نفس به یاد تو تکبیر می شود

اینجا اگر کبوتر دل آید از بهشت

اطراف گندم تو زمین گیر می شود

دیوانه می شود دل عاقل در این حرم

دیوانه ای که عاشق زنجیر می شود

صیاد را به نیم نگهت صید می کنی

آهو به یک ضمانت تو شیر می شود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۵
Zahra Gilani

دلیل تنهایی ام را یاد چشمانت می دانم !

من این بغض بی انتها را از دلت می دانم ...

خسته ام!به زندگی ملالی نیست !تو می دانی!

تو می دانی دست لبریز از عشقم خالیست ...

تو می دانی گریه همسایه ی خوبی نیست..

باران مداوم پایان خوش ماجرا نیست .......!

تو میدانی خنده ام از شوق نیست .....

تو می دانی دلم سال هاست شکسته ........

دل شکسته خون آلود نیست؟؟؟

هوایت برای من زیباترین نفس هاست ..!

نگاهت برای من ،عمیق ترین دریاهاست !

وجودت را که می آوری ...

نبودن دیگران قسمت دردناک قصه نیست..!

و دلم!.......................

خالی از عشق هم باشد ..سرشار از عشقت می شود ...!

و این یعنی ........

هنوز امیدی برای زندگی کردن هست ..!

بغض که می کنم تنها دستانم به قلم می روند !

و تو میدانی دلیل این عادت آزار دل است .....

من نوشتن از تو را نهایت خوشبختی می دانم !

در تنگناترین دلتنگی ها یادت آرامش من می شود ...

یادت را چون پروانه ای به پرواز در می آورم ..!

بغضم در نگاه سرشار از عشقت خرد می شود ..

و در دریای چشمانت کویر وجودم غرق می شود ...

یادت آرامش بخش ترین حال دنیاست ..........

خدایا دوستت دارم !!!!!!!!

زهرامحدثی(گیلانی)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۳ ، ۱۳:۳۹
Zahra Gilani

دوباره دلم برات تنگ شده
از غم دوری تو تب کردم
من مقصرم خودم میدونم
همه روزامو خودم شب کردم
من همش بهونه آوردم که
راه خونه ی تو خیلی دوره…
اما عشق تو مث بارون شد
داره چشم های منو میشوره
من به عشق تو پر زدم تا دوباره پیش تو اومدم
چشم من رو به احساس تو وا شد
قلبم از خودش بی خوده مث کفترا هوایی شده
زیر نامه ی عشق من امضا شد
خودت امشب همه چیرو خوندی
از نگاه من عاشق پیشه
بهترین صحنه ی عمره وقتی
چشم من از عشق تو تر میشه
یه صدایی توی گوشم می گفت
حق نداری که مردد باشی
دورترین فاصله ها نزدیکه
شرطش اینه که تو مقصد باشی
من به عشق تو پر زدم تا دوباره پیش تو اومدم
چشم من رو به احساس تو وا شد
قلبم از خودش بی خوده مث کفترا هوایی شده
زیر نامه ی عشق من امضا شد

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۳۵
Zahra Gilani

آواره‌ی آن چشمِ سیاهت شده‌ام
بیچاره‌ی آن طرز نگاهت شده‌ام
هر بار مرا می‌نگری , می‌میرم
از کوچه‌ی ما می‌گذری , می‌میرم ...

علیرضا آذر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۳۲
Zahra Gilani

می‌نشینم لب حوض و تو را می‌پایم :
بوسه‌هایت سرخ است
اشک‌هایت آبی
گونه‌هایت وسط آب و عطش حیران است
رنگ موهای تو بر عکس خیالات جمیع شعرا
شب ظلمانی نیست
ظهر تابستان است ..
تو زبان لب خاموش مرا می‌دانی
لهجه ی بوسه تو خیس‌تر از باران است ..
می‌نشینم لبه حوض و ترا می‌پایم :
پشت این پلک که وا می‌کنی و
می‌بندی
داستان‌های عجیبی داری
دوست دارم که بخوانم بازت
دوست دارم که ببینم این بار
در نگاه تو چه افسانه ی پر جاذبه‌ای پنهان است ..


  "سید علی میر افضلی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۳۱
Zahra Gilani

تو رسوایی منی
و مرا توان پنهان کردنت نیست
مثل زخمی خون‌ریز
تو خون منی
چگونه پنهانت کنم ؟

چون دریایی خروشان
تو موج منی
چگونه پنهانت کنم ؟

بسان اسبی سرکش
تو شیهه‌ ی منی
چگونه پنهانت کنم ؟

چون تپشی هراسان در قلبم
چگونه پنهانت کنم
و نمیرم ؟

{ قاسم حداد }

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۹
Zahra Gilani

تو را می خواستم تا در جوانی ،
نمیرم از غم بی همزبانی
غم بی همربانی سوخت جانم ،
چه می خواهم دگر زین زندگانی ؟

{ فریدون مشیری }

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۸
Zahra Gilani

از ستاره ها دورتر نمی روم
تو همین جا منتظر باش
به گنجشک ها گفته ام
هوای دلتنگی ات را داشته باشند
تا من برگردم
جایی میان همین ستاره ها
چشمه ای ست
پوشیده از علف های نقره ای
مگر تو نمی خواستی زیر نور ماه بنشینی
و درخت ها و گربه ها و شیروانی های نقره ای را
- تماشا کنی ؟
ماه ،
از آب همین چشمه نوشیده است
که این همه مهتابی ست
کنار پنجره منتظرم باش !


{ حافظ موسوی }

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۷
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani