چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

بــا هـر بـهانه و هـوسی عـاشقــت شــــده ست
فرقـی نمی کند چه کسی عـاشقت شده است
چــیــزی ز مــاه بــودن تـــــــــــو کــم نــمی شـود
گـیـرم که بـرکه ای
نــفسی عاشـقت شده ست
ای سـیــب ســـرخ غـلــت زنـان در مــسـیــر رود
یـک شهر تـا بـه من برسی عاشقت شده ست
پــــــــر می کــــشی و وای بــه حــال پــرنـده ای
کز پشت میله ی قفسی عاشـقت شـده سـت
آیـینــــــه ای و آه کـــه هـــــــــــــــرگــز بــرای تــو
فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است

فاضل نظری

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۳۲
Zahra Gilani

شـوق پـرکـشیـدن است در سرم قـبول کـن
دلشکـسته‌ام اگـر نـمی‌پـرم قــبول کـن

ایـن کـه دور دور بـاشم از تـو و نبـینـمت
جـا نـمی‌شود بـه حجـم بـاورم، قـبـول کـن

گـاه، پـر زدن در آسمان شعـرهـات را
از من، از مـنی کـه یـک کبـوتـرم قبـول کـن

در اتـاق رازهـای تـو سرک نـمی‌کـشم
بیــش از آ‌نـچه خـواستی نـمی‌پـرم،‌ قـبول کن

قـدر یـک قـفس که خلوتـت به هم نـمی‌خورد
گــاه نامه می‌بـرم می‌آورم،‌ قــبـول کــن

گفته‌ای که عشق ما جداست،‌ شعرمان جدا
بـی‌تـو من نه عاشقم، نه شاعـرم،‌ قبول کن

آب
وقـتی آب ایـن قدر گـذشته از سـرم
مـن نمی‌تـوانـم از تـو بـگذرم،‌ قـبول کن

مهدی فرجی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۲۸
Zahra Gilani

بـه نسـیمی هـمه ی راه بـه هـم می ریـزد
کـی دل سنگ تـو را آه بـه هـم می ریـزد
سنگ در بـرکه می انـدازم و می پنـدارم
با همـین سنـگ زدن مـاه بـه هـم می ریـزد
عـشق ، بـر شانـه ی هـم چـیدن چـندیـن سنـگ است
گـاه می مـاند و نـاگـاه به هم می ریـزد
آن چـه را عـقل بـه یـک عـمر به دست آورده است
دل بـه یـک لحـظه ی کـوتـاه به هـم می ریزد
آه ! یـک روز هـمین آه تـو را مـی گـیرد

گـاه یک کـوه به یـک کـاه بـه هـم می ریـزد

فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۱۶
Zahra Gilani

شب در آن حجم عمیقش آمد
زهر تنهایی در کام شبان ریخته اند
ریشه قهر تو در خاک نگاه
می خاموشی در جام زمان ریخته اند
اشکهایی چه غریب در هجومی لبریز
آب تعمیدی برعشق نهان ریخته اند
عمر طولانی بی حرفیها در دل هر دیدار
طعم بی برگی به تن نارونان ریخته اند
من کجایم تو کجا؟هق هق فاصله ها
حرفی از پایان را به لب قاصدکان ریخته اند.

فریدون مشیری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۱۲
Zahra Gilani

من ٬ در آن لحظه ٬ که چشم تو به من می نگرد

برگ خشکیده ایمان را

در پنجه باد

رقص شیطانی خواهش را

در آتش سبز!

نور پنهانی بخشش را

در چشمه مهر

اهتزاز ابدیت را می بینم

بیش از این ٬ سوی نگاهت ٬ نتوانم نگریست

اهتزاز ابدیت را

یارای تماشایم نیست

کاش می گفتی چیست

آنچه از چشم تو ٬ تا عمق وجودم جاری ست.

فریدون مشیری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۹
Zahra Gilani

بنشین ٬ مرو ٬ که در دل شب ٬ در پناه ماه

خوش تر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست

بنشین و جاودانه به آزار من مکوش

یکدم کنار دوست نشستن گناه نیست.

بنشین ٬ مرو ٬ صفای تمنای من ببین

امشب چراغ عشق در این خانه روشن است

جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز

بنشین ٬ مرو ٬ مرو که نه هنگام رفتن است.

فریدون مشیری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۱
Zahra Gilani

کوک کرده ام ساعت کوکی را .....

و به انتظار یک سلام دوباره نشسته ام..

فرش قرمزی گسترده ام به وسعت دل دریایی ات.......

و تمام دردهایم را زدوده ام تا که نکند نمک باشد بر زخم هایت ...

من خورشید را خبر کرده ام که به یمن آمدنت شهر را چراغانی کند .....

در شعر هایم چه می گردی ،"یافت می نشود ...گشته ایم ما"
دنبال ضمیر تو نگرد .....
نیست که نیست که نیست ........
در مخفی گاهی نورانی مخفی اش کرده ام ........
می دانی کجاست .؟؟
کمی جلو تر بیا .......
گوش کن.....
می شنوی .؟؟!!!!!
این مردم حسودند ......
می ترسم .......
مخفی ات کردم که چشم زخم نخوری .....
از نگاه ناپاکان دور بمانی......
در وسعت تنگاتنگ قلبم ......
جایی برای توست .....
ملک توست ......
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۳۴
Zahra Gilani

من تو را می جویم در آن سوی سکوت

و در آغوش گرم خدا..

من تو را می جویم که مرا خوانده ای

ای مسافر راه طولانی عشق

مقصدت را یافتم ...

شهر آسودگی،کوچه ی عشق ،و بن بست آغوش من

ای خسته ی تازه از راه برگشته به حرمت آمدنت شهر را قربانی میکنم

کوه را می شکنم تا جامه کنم از عشق بیستون را بر تو

ای که قافیه هایت از بین برد سیاهی شعر های سپیدم را ...

ای زیباترین ترانه ها بر لبان تو ...

با برگشتنت می خواهم به کنات بمانم ..

بمانم تا بسپارم به تو کوله بار دردها و عشق ها و شادی هایم را

تا تو باشی که می مانی و این من باشم که می خوانم ...

تو می مانی و من !

زهرامحدثی(گیلانی)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۸
Zahra Gilani

من دختر روزای تنهایی… با هر عذاب تازه جنگیدم

 از غصه فردا نگو با من … روزای از این بدترم دیدم

 تا مرز وحشت … تا جنون رفتم

 از ترس دیوونه شدن … کم نیست

 تو اومدی و من … به غیر از تو

 چیزی به جز تصویر … یادم نیست

تو اومدی تا فکر روزای … تلخ گذشته از سرم وا شه

من ضربه خوردم تا قویتر شم … فردای من میتونه زیبا شه

تو اومدی تا فکر روزای … تلخ گذشته از سرم وا شه

من ضربه خوردم تا قویتر شم … فردای من میتونه زیبا شه

هر اتفاقی که برام افتاد … شاید دلیل محکمی داره

 وقتی ورق برگرده میبینی … این زندگی به من بدهکاره


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۷
Zahra Gilani

حال خوبی دارم که ثانیه ثانیه اش را مدیونم به تــــــــــــو..

بعد از مدت ها من دوباره من شدم ........

ماهتاب من ! حال که برگشته ای بنگر آسمان را

سکوت ناب دریا را بنگر ...

برگ رقصان بید را ...بن بست شیرین با هم بودنمان را ......

شکوه، شکوه بر انگیر خنده  هایت

راستش من به ماه حسودیم می شود

می شود شبانگاهان به ماه خیره نشوی؟؟

می شود وقتی تنهایی حرف هایت را با اشک هایت قسمت نکنی؟

می شود وقتی شاعر می شوی ،قلمت نشود تنها خواننده ی شعر هایت؟

می شود وقتی از عالم و ادم بریده ای  دیوارنشود تکیه گاهت ؟

می شود ؟؟

زهرامحدثی(گیلانی)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۹
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani