چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

مــــــــــن شده ام مترادف بغض ....
شده ام لبخندی که خنده را فراموش کرده ....
شده ام بی رحمی به توان درد....
دلم آغوش دشت می خواهد و فریادی از اعماق دریا ...
دلم پرواز می خواهد به وسعت پر پرواز عقاب .......
دلم تاختن و دور شدن می خواهد چون آهوی از بند نجات یافته ....
دلم یک نفس آرامش می خواهد و دلی که آرام بماند ....
دلم دام آغوشی گرم می خواهد.....
دلم دریا را می خواهد که جایگزین دلم کنم ...
چیز زیادی نمی خواهد ...لقمه ای آرامش ،تکه نانی بی خیالی ...
و کمی لبخند ....لبخندی که برخواسته از اعماق دلم باشد ...
چیز زیادی نمی خواهد ........
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۹
Zahra Gilani

سلام ...

دوست عزیزی که ازم خواستید براتون دعا کنم ....چشم ..حتما ...

البته اگر دعای این بنده ی حقیر اجابت بشه ...کوتاهی نمی کنم ...

با وجود اینکه شما رو نمی شناسم ولی بهتون توصیه می کنم ..زیاد خودتونو درگیر عشق نکنید ...

عشق واقعی وجود نداره و عشق دروغی محضه ...که ما ادما سعی داریم راست نشونش بدیم ...

زندگی رو سخت نگیرید که ارزش نداره ....

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۰:۵۶
Zahra Gilani

ایــســـتــاده‌
                    ابــر و
                           بــادـ و
مــاه‌ و
   خــورشـیــد و
        فـلک‌، از کــار
             زیــرِ ایـن‌ برفِــــ شبــانـگـــاهــــی‌
                                بــدتــر از کــژدُم‌،
                 مـی‌گَــزَد ســرمــای‌ دی‌ ماهـی‌‌،
                              کــرده‌ مـوجِ بــرکــه‌ در یــخ‌‌، بـرف‌
دســـت‌ و پــایِ خــویشتـــن‌ را گــم‌
زیـر صــد فرسنـــگ‌‌‌، بــرف‌،
امــــا‌‌،
در عبـــور اســت‌ از زمستــان‌ دانـه گنـدم‌.

شفیعی کدکنی
 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۱۴:۵۳
Zahra Gilani

همه چیز خوب است ...عشق جریان دارد و محبت را از میان کلامت احساس می کنم
برگ های پاییزی می ریزند و عشق را به آغوش گرم زمین هدیه می کنند..
گه گاه بارانی هم می بارد ..بارانی که سهم من از این زندگی ناچیز است ....
شب ها ،ماه را واضح تر از هر موقع دیگر می توانی ببینی ..ماهی کامل در فرق آسمان ..
گل های زیادی روییده اند و تا زمستان اندکی فاصله است ....
گل های یاس و اقاقی و بنفشه در انتظار طلوعی دوباره اند تا غنچه های خود را باز کنند ....
آسمان آبی است .... آبی .....صاف و زیبا ....برای من و تو .....خود را زلال کرده است ....
دانه های یاقوتی انار سرخی خود را از غروب عصر های جمعه به ارث برده اند ....
و خرمالو ها سعی دارند با نیروی گرانش زمین مقابله کتتد ...
روباه هر شب عاشق عکس ماه درون رودخانه می شود....
و این عاشقی بی پایان و پاک است ...
و..
من ...
خوبم ...
خدارا شکر ...
نفسی می آید و می رود ...
راستی ...
یادم رفت که برایت بنویسم ...
من چیز با ارزشی را به دست اورده ام ....
من کل جهان را به دست آورده ام ...
کل جهان در دستان من است ....
من خدا را به دست آورده ام ..
مالک تمام خوبی ها  را ...
مالک عشق را ...
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۰
Zahra Gilani
الو ...سلام منزل خداست ؟

این ،منم مزاحمی که آشناست !
هزار دفعه دلم این شماره رو گرفته است ..
ولی ...
هنوز پشت خط در انتظار یک صداست ...
شما که گفته اید..
پاسخ سلام واجب است ...
به ما که می رسید ،حساب بنده هایتان جداست .؟
الو...
دوباره قطع و وصل شد !
خرابی از دل من است ..
یا که عیب سیم هاست ؟؟؟
چرا صدایتان نمی رسد؟..کمی بلند تر
صدای من چطور ؟خوب و صاف و واضح و رساست؟؟
اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم ..
شنیده ام که گریه بر تمام درد ها شفاست ..!
دل مرا بخوان به سوی خود تا سبک شوم ...
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست
الو..
مراببخش ،باز مزاحمت شدم ..
دوباره زنگ می زنم ،
دوباره ...
تا خدا ...
خداست !..
"قیصر امین پور"

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۷
Zahra Gilani

زندگی ذره ی کاهیست که ..

کوهش کردیم ....

زندگی نام ...

نکویی است که خارش کردیم ...

زندگی نیست بجز نم نم باران بهار ..

زندگی نیست بجز دیدن یار ..

زندگی نیست ..

بجز عشق

بجز حرف محبت ..

به کسی

ورنه هر خارو خسی

زندگی کرده بسی ...

زندگی تجربه ی تلخ فراوان دارد..

دو سه تا کوچه و پس کوچه و یک عمر بیابان دارد ...

ماچه کردیم و چه خواهیم کرد ..

دراین

فرصت کم !؟

سهراب سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۲
Zahra Gilani

سلام به مخاطبین عزیزم ...

یکی از دوستان لینک آهنگ "شایعه"مسعود امامی رو ازم خواسته بود ...

این هم برای شما :

http://dl2.asremusic.com/90/08/Masou...%20Shaye-e.mp3

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۷
Zahra Gilani
نه توانم که برم از یاد روی زیبایت ....
نه توانم که کنم سر با این درد بی نهایت ...
نه این درد قابل درمان است ...
نه این ناله قابل پنهان است ...
هرکجا می نگری یادی از توست...
همه جا افراشته پرچم توست ...
این عالم همه شورش است ...
این دل پر زخونش است ...
نه یاری که کند آرام این کربلا ...
نه مرهمی که کنددرمان این درد بی انتها ...
آقا درمانده ایم ...
قسم به همان خون پاشیده بر دل خون آسمان ...
دفتر من ندارد طاقت این شعر پر از غم را ...
رخ قمر نمایان در اب فرات بود ...
چه می بینم !قمر در دل کویر چه می کند؟
مشک افتاد ،دستانت افتاد 
فدای سرت ،برخیز..
برخیز کربلا ناله میکند ..
ای من به قربان دل شکسته ات ،برخیز
روانه شد باران اشک سکینه ،برخیز ...
فرات همه خون گشت برخیز...
این زندگی بی برادر حرام گشت برخیز...
حسین (ع)منتظر است ،برخیز برادر !
فردا خورشید بر سر نیزه می شود ،برخیز برادر ..!
اکبرم رفت اصغرم رفت ،برخیز برادر !
امشب به ماتم ماه تمام گشت ...
این دهه سخت تر از ده قرن گذشت ..
ای به فدایت عمر ناچیز من !
حسین(ع)تنهاست ..برخیز برادر!
زهرامحدثی(گیلانی)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۳ ، ۰۱:۵۳
Zahra Gilani

رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت

هر چه توان داشتم ز پیکر من رفت

پشت و پناه یکی دو روزه ی من نه!

یک جبل الرّحمه از برابر من رفت

نیست کمر درد من به خاطر اکبر

دردم از این است که برادر من رفت

گفتم ابوالفضل هست غصه ندارم

عیب ندارد اگر که اکبر من رفت

بس که بلند است هلهله به گمانم

کوفه خبر دار شد که لشگر من رفت

زود زمین خوردن من علتش این است

تیر به بال تو خورد و در پر من رفت

چشم قشنگ تو سه شعبه ی مسموم

وای چه ها بر تو ای برادر من رفت

خواهر من یک به یک به اهل حرم گفت

وای ابوالفضل رفت..... معجر من رفت

گفت مرا هم ببر به علقمه گفتم :

زودتر از رفتن تو مادر من رفت

رفتی و با رفتن تو دست حرامی

تا بغل گوشواره ی دختر من رفت

طفل رضیع مرا رباب کفن کرد

فکر کنم دیده آب آور من رفت

جان حسین روی نیزه باش مراقب

دیدی اگر سمت کوفه خواهر من رفت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۳ ، ۲۳:۲۹
Zahra Gilani

این آب ها که ریخت، فدای سرت که ریخت

اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت

گفته خدا دو بال برایت بیاورند

در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت

اثبات شد به من که تو سقای عالمی

بر خاک، قطره قطره ی چشم ترت که ریخت

طفلان از این که مشک به دست تو داده اند

شرمنده اند، بازوی آب آورت که ریخت

گفتم خدا به خیر کند قامت تو را

این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت

وقت نزول این بدن نا مرتّبت

مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت

معلوم شد عمود شتابش زیاد بود

بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت

اما هنوز دست تو را بوسه می زنم

این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت



علی اکبر لطیفیان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۳ ، ۲۳:۲۱
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani