چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

۵۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

زنده ام!

به ایه ی قرآنی

به فال حافظی

به نغمه های بارانی

هوای گیلانی

به شعر منزوی و یک رباعی شیرین از باباطاهر

به شعری که می شکند سکوت تلخ دل را

به حالی که گفته نشد به هیچ بشری

به بغضی که می شکند بر بازوان مخاطبی خاص

من زنده ام

به هوای ملال اور بارانی متمادی

می دانی دروغ من کجا بود؟

انجا که به جای سرودن از تو

از بغضی نوشتم که با رفتنت رفته بود

گناه من همین بود

به جای بودنت

شعر را مخاطب کردم

گناه من همین بود و بس!

زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۱
Zahra Gilani
نگاه کن !
ماه نقاب می کشد در اغوش تاریکی..
حتی ماه هم به زیبایی تو حسادت می ورزد
گناه از من نیست
اگر دلم گواهی تنهایی را در مقابل قاضی رد کرد
از نظر من ..
هر که باشد که مرا بفهمد
منم عاشق ..
این اسم فاعلی
برای هرکسی می تواند باشد
برای هرکسی در جمعی
که مردمانش
بفهمند ادم را
حتی برای من !
زهرامحدثی(گیلانی)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۵
Zahra Gilani
چکاوک خسته و تنها
مانده بر شاخه های شانه های بی کسی
مانده در جمع موهومی بی یقین
مانده در اخرین خط شاعری
که تلخ نوشت تمام عمر
چکاوک
خسته و پر بسته
بال و پر شکسته
ماند در اتاقی سرد و بی روح
خلاصه شد در قطره های اشک
وسعتی به اندازه ی بحر داشت ولی
بر گونه های خیس خانه ساخت
چکاوک
نمی فهمد کسی جز تو
مفهموم تعبیر این شعر را
بگذار تمام غریبه ها عقب بایستند
برای من
تو
ای چکاوک تنهای نیمه شب
ای باران سحر گاهی من
ای نماد عاشقی
ای ترانه ی ملموس بیت اخر
ای تنهاترین نیمه شب تنهایی
تو کافی هستی
تو را باید
در دلی یافت
که قرن هاست
دلش را به تو خوش کرده است
بی خیال وزن و قافیه
بی خیال حال و باقیه
من ردیف می کنم قافیه ها را
برای تویی که هستی
بی معنی ترین مخاطب خاص دنیابرای همه!
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۲
Zahra Gilani

این برگ‌های زرد 
به خاطرپاییز نیست 
که از شاخه می‌افتند 
قرار است تو از این کوچه بگذری 

و آن‌ها 
پیشی می‌گیرند از یکدیگر 
برای فرش کردن مسیرت.. 

گنجشک‌ها 
از روی عادت نمی‌خوانند، 
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند 
برای خوش‌آمد گفتن 
به تو.. 

باران برای تو می‌بارد 
و رنگین‌کمان 
– ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش – 
سرک کشیده از پسِ کوه 
تا رسیدن تو را تماشا کند. 

نسیم هم مُدام
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!

یغما گلرویی

 

باران رنگین کمان رویا عطر پاییز
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۰
Zahra Gilani

بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست
گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست

بگذار  دست های  تـــو  با  گیسوان  من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست

دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق
چیزی که دیر می برد از آدم آبروست!

آزار  می رسانــم  اگـــر  خشمگیــن  نشو
از دوستان هرآنچه به هم می رسد ، نکوست

من را مجال دلخوشی بیشتر نداد
ابری که آفتاب دمی در کنار اوست

آغــوش وا کن ابر! مرا در بغـل بگیــر!
بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست

 

م.عباسلو


 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۲
Zahra Gilani

 می روی اما بدان
عمر من است می رود
بتنهایی می ترسم ز رفتنت
گه دیگر دلت نیاید به پیشم
به تنهایی کبوتر دلت
به اسمان
که پرکشیده
که می روی
اینجا دلم هلاک تو ست
بگو که کی تو می ایی
به تنهایی به کدامین امید کنم شب
به کدام کنم روز
که من بمانم به یاد تو
تو که می روی به تنهایی
تو که می روی
برو
فقط ببرتو با خود
این دل من
که به یاد من
تو باشی
میان فرشتگان
تو به تنهایی خاموش نمی شوداین اشک
چرا باز می بارد
هنوز نرفته ای که دلتنگ تو شدم
به تنهایی بیا
که ببوسم دست و پا و دو چشم شهلایت
مرا مده دوری که بی تو می میرم
من به تنهایی وقت نبودنت
تو بدان بغض مرا خواهد کشت
که دستم به دست تو نرسد
روز وصل در شام تنهایی
سراغ من را تو بگیر
از ابر در شب بارانی
که رعدش صدای من
و باران اشک من است به تنهایی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۶
Zahra Gilani

تنی رنجور
و دلی بی طاقت
این ها نشانه ی چیست؟
پاهایی که توان رفتن نداشت
قلمی که اثر نگذاشت بر کاغذ
روز هایی که نبودم
و حالا که هستم
و این تویی
که نیستی ..
چه دردی دارد
نفهمی از کدامین شعر خنجر خوردی ..
اینکه نفهمی پشت کدامین قافیه ردیف کردی رفتنت را
و شعری که نامفهموم ماند برای همه
الا تو ..
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۱
Zahra Gilani
این دست های من
سرد و بی روح
تقدیم اغوش گرمت
گرمشان کن
بگذار وجود دلی مهربان
بگیرد ترس و تنهایی بندبند وجودم را
بگذار ارامشی ابدی در اغوش بازت داشته باشم
بگذار فراموش کنم بندگی ام را
خدایی ات را
بگذار برای ثانیه ای این تو باشی معشوق
و این من باشم عاشقت ...
زهرامحدثی(گیلانی)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۲۶
Zahra Gilani

خدایا خسته ام

به وسعت عرشت

به وسعت دل مهربانت

به وسعت بودنت در کنارم

خدایا این بودنت زیباست

ولی مرا به زندگی امیدی نیست

نه اینکه بگویی دوست دارم مرگ و رفتن را

نه ..

توان زندگی کردن ندارم..

زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۹
Zahra Gilani

هیچ دامنی مهربان تر از دامن مادر

هیچ دعایی بهتر از دعای پدر

وهیچ دلی مهربان تر از دل خدا نیست ...


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۰
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani