چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه 
خودت می‌دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه 

کنارم هستی و بازم بهونه‌هامو می‌گیرم 
میگم وای چقد سرده میام دستاتو می‌گیرم 

یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی می‌میرم 
از این جا تا دم در هم بری دلشوره می‌گیرم 

فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن باهم 
محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم 

می دونم که یه وقتایی دلت می‌گیره از کارم 
روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم 

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگیا داری 
تو هم از بس منو می‌خوای یه جورایی خودآزاری 

کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا 
مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا 

قشنگه ردپای عشق بیا بی‌چتر زیر برف 
اگه حال منو داری می‌فهمی یعنی چی این حرف 

می‌دونم که یه وقتایی دلت می‌گیره از کارم 
روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوسِت دارم 

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگیا داری 
تو هم از بس منو می‌خوای یه جورایی خودآزاری 

افشین مقدم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۲۰
Zahra Gilani

کلماتم را 
در جوی سحر می‌شویم 
لحظه‌هایم را 
در روشنی  باران‌ها 

تا برای تو شعری بسرایم، روشن 
تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام 
سخنانم را 
در حضور باد 
این سالک دشت و هامون 
با تو بی‌پرده بگویم 
که تو را 
دوست می‌دارم تا مرز جنون 

دکترمحمد رضا شفیعی کدکنی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۵۹
Zahra Gilani
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۸
Zahra Gilani
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۶
Zahra Gilani
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۵
Zahra Gilani

شب آشیان شب‌زده، چکاوک شکسته‌پر 
رسیده‌ام به ناکجا، مرا به خانه‌ام ببر 

کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن 
از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من 

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن 
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن 

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست 
مرا به خانه‌ام ببر که شهر، شهر یار نیست 

مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست 
سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست 

مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست 
مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه، خانه نیست 

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن 
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن 

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست 
مرا به خانه‌ام ببر که شهر شهر یار نیست

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۷
Zahra Gilani

دلشوره می‌گیرم هر وقت بارونه 
با گریه می‌خوابم هر جا زمستونه 
تا حال موهاش‌و از باد می‌پرسم 
حس می‌کنم بادم دیوونه‌ی اونه 

موهاش دریا بود، دنیام‌و زیبا کرد 
فهمید دیوونم، موهاشو کوتاه کرد 

از بس شکستم داد، شکل شکستن بود 
آغوش اون تنها سرمایه‌ی من بود 
اومد ولی ای کاش ساکش رو وا می‌کرد 
از وقتی که اومد درگیر رفتن بود 

موهاش دریا بود، دنیام‌و زیبا کرد 
فهمید دیوونم، موهاشو کوتاه کرد



۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۲
Zahra Gilani
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۲
Zahra Gilani
برایم دعاکن!
چشمان توگل آفتاب گردانند!
به هرکجانگاه می کنی خدا آنجاست!
                                          (حسین پناهی)
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۹:۲۱
Zahra Gilani
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۳:۳۲
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani