چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

۹۶ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

این زمین جاذبه ی رسول حق را درک نکرد ......

وسعتش عظیم ،ولی وسعت مهربانی رسول خدا را درک نکرد ...

هوایش بسیار اما.......هوای حبیب خدا را نداشت .......

اهانت به حبیب خدا ....اهانت به همه ی مسلمانان است ........

اهانت به من .......اهانت به تو .......اهانت به اهل سنت .........اهانت به اهل شیعه ........

زهرا محدثی(گیلانی)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۲:۱۰
Zahra Gilani

من به مردم این شهر اعتمادی ندارم ........تو باید برگردی تا به مشرق نگاه تو طلوع کنم .........

عشق تو را به سلیب کشیدم .......به دور از مردم شهر تو را پرواز دادم .....

می ترسیدم .......

می ترسیدم انگشت اشاره ی مردم ناراحتت کند ....

می ترسیدم متهمت کنند به احساس پاکت!

می ترسیدم مرد میدان نباشی ...

می ترسیدم زندگیت را به باد فنا بدهم .....

می ترسیدم آرامشت ر سلب کنم .......

می ترسیدم ..........

تو باید برگردی تا باز خواب های آشفته ام تعبیر حرف هایت باشد .....
تو باید باشی تا تنهایی ام را در نگاه بارانی ات تفسیر کنم ..........
تو باید باشی .........
وای بر من .................این تویی که هستی و این منم که نیستم ..........
وای بر من ..!
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۱:۵۵
Zahra Gilani

دفترم مات روز های خوش است ...

می نویسم ،تلخ،سخت ...

اما می نویسم .....

روزی می رسد که دیگر نمی نویسم ......

روزی می رسد که تو می مانی و نوشته هایی بی من ...

روزی می رسد که این تویی که فقط می خوانی و می خوانی ...

و این منم که نیستم ،نیستم .........نیستم .......

روزی می رسد که به حرف هایت می خندی ......

آن روز نوشته های من برایت غمگین ترین تراژدی قرن می شود ....

روزی من از بند غم رها می شوم ....

سرشار از شادی و .........

آن روز سرانجام فال های حافظ و قند و نبات است..

آن روز ،من هستم و دنیایی از آن من ....

من به معجزه ی قرآن ایمان دارم .....

من به اشک های تنهایی ام ایمان دارم ......

من به روح سرگردان اما آرامم ایمان دارم .......

من به قلبم که می چرخد بر مدار مشهد ........

من به نیرویی ماورای زمین ........

من به آرامش حضوری که هست اما نیست ......

من به مهربانی خدایم .......

ایمان دارم ......

زهرامحدثی(گیلانی)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۴
Zahra Gilani

بازم یه پاییز دوباره بارون ، هجوم فکرت همون خیابون ، دوباره دلشوره ی تو رو دارم
دوباره دلتنگتم عزیزم ، دوباره دارم به هم می ریزم ، چقدر از این حال بی تو بی زارم

بیادتم من آروم جونم
بذار تو این حسرتم بمونم
بیادتم من ای مهربونم

بیادتم من آروم جونم
بذار تو این حسرتم بمونم
بیادتم من ای مهربونم

دوباره آوار برگ زرد و قدم زدن تو هوای سرد و ادامه های یه درد پاییزی
دوباره جاده دوباره دریا ، دوباره گریه همیشه تنها ، همینه حال یه مرد پاییزی

بیادتم من آروم جونم
بذار تو این حسرتم بمونم
بیادتم من ای مهربونم

بیادتم من آروم جونم
بذار تو این حسرتم بمونم
بیادتم من ای مهربونم

بیادتم من ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۹ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۵
Zahra Gilani
دوست دارم بروم سر به سرم نگذارید
گریه ام را به حساب سفرم نگذارید
دوست دارم که به پابوسی ِ باران بروم
آسمان گفته که پا روی پرم نگذارید
اینقدر آینه ها را به رخ من نکشید
اینقدر داغ جنون بر جگرم نگذارید
بس کنید، این همه دل دورو برم نگذارید
آخرین حرف من این است: زمینی نشوید
فقط ، از حال زمین بی خبرم نگذارید
ناصر احمدی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۱
Zahra Gilani

صبر کن عشق تو تفسیر شود

                                      بعد برو ،

یا دل از ماندن تو سیر شود

                                      بعد برو ،

 خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، 

 تو بمان خواب تو تعبیر شود

                                     بعد برو ، 

لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، 

تو بمان تا به یقین دیر شود

                                    بعد برو ،

صبر کن عشق زمینگیر شود

                                     بعد برو ،

یا دل از دیده ی تو سیر شود

                                    بعد برو ،

تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، 

 تو بمان گریه به زنجیر شود

                                     بعد برو .

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۴:۰۹
Zahra Gilani

آنقدر خسته ام که بودنت را به باد فنا می گیرم ..
خسته ام..!
درسینما نشسته ام..
همه جا  تاریک است..
چشمانم خیره به آرتیستی که به دنبال معشوقه ی خود می گردد ..
خیالاتی می شوم ..
خیال تو..
به سرم می زند..
چشمانم را می بندم ..
همه جا تاریک است ..
چشمانم را باز می کنم ..
نور چراغی چشمانم را به حد کور شدن می برد ..
بلند می شوم ..
چشمانم خیره در چشمان کارگری که زمین را طی می کشد ..
حیرت زده مرا می نگرد ..
سرم را تکان می دهم ..
به سرعت خارج می شوم ..
چیزی برای جفتمان می گیرم ..
به عقب بر می گردم ...
تو نیستی!!!!!!!!!
هوا خیلی سرد است ..
دستان سردم را به آغوش گرم جیب هایم تقدیم می کنم ..
به گرمایشان نیاز دارم .
چیزی به دستانم می خورد ..
دستانم را از بیرون می اورم ...
مشتم را باز می کنم ..
گل برگ های پرپر کرده ام از لای انگشتانم به زمین سقوط می کنند ...
عطر تو را می دهند..
سرم بلند می کنم ،قطره بارانی از چشمانم می لغزد ..
باد سردی تا مغز استخوانم می رود..
کلاه را بر سرم پایین می کشم ..
قدم های بلند و محکمی بر میدارم..
موزاییک هار ا می شمارم:
یک،دو،سه،چهار....................
سقوط می کنم.
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۳:۵۴
Zahra Gilani

آنقدر خسته ام که نبودنت را به فال نیک می گیرم
وگذشت زمان را بهانه ی رسیدن بهار..
آنقدر خسته ام که در انتهای تمام شعر هایم نبودنت را آوار می کنم ..
دلم سکوت را به آواز صریح قناری ترجیح می دهد ...
گاهی تنهایی تنها راه میانبر رسیدن به آخر خوش شاهنامه است ...
من به خواب هم بدهکارم ،غصه ی تمام شهر را طلبکارم ..
من بی رحمی را در رمان بی تو می دانم ..
امشب را هم به تمام شب های اضافه می کنم ..
چترم را می بندم ،ترکیب اشک و باران ترکیب زیبای من و خداست ...
این زندگی به من خیلی بدهکار است ......
خیلی......
زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۲۳:۵۴
Zahra Gilani
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۳ ، ۲۲:۰۶
Zahra Gilani

رنگ آرزوهایم این روزهاخیلی پریده
تو که دستت به آسمانش رسید
چندتکه ابرنقاشی کن
تا دل من به ابر ها خوش باشد..
چه جالب...
ناز را میکشیم
آه رامیکشیم
انتظار را میکشیم
فریاد رامیکشیم
درد را میکشیم
ولی بعداین همه سال انقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم
دست بکشیم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۷ دی ۹۳ ، ۲۱:۵۲
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani