چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

۶۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

حال من خوب است امــــــــــــــــــــــــــا..................با تو بهتر می شوم!^___^



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۳
Zahra Gilani


کَــــر بــــاش...
وَقتـــی هـمــه اَز مَــحــال بـــودَن آرزوهــایَـــت ســخــن مــی گــویــنــد...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۴۹
Zahra Gilani

من:

وقتی میخوام برم بیرون ومادرم نمیذاره خخخخخخخخخخخخخخخخخ

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۴۸
Zahra Gilani



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۴۶
Zahra Gilani


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۴۵
Zahra Gilani
می شنوم ندای لالایی ات را
وقتی سرم بر دوش تو باشد
جهان که در دستان من باشد
لبخند که بر لبان تو باشد
آرامش که در وجود من باشد
شعر که بی وزن شروع شود
حال من بهتر می شود
دل پر از شادی می شود
و تو معنایی دوباره می یابی
در چشمان من !
زهرامحدثی(گیلانی)
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۶
Zahra Gilani

رشت بی تو دشت غربت می شود

شهرباران شهر حسرت می شود

شهرداری ،سبزه میدان ،صیقلان

رازی و فرهنگ و گیل و رشتیان

وعده ی دیدار ما فردا کجاست؟

تشنه ی عشقم بگو دریا کجاست؟

من تو را مانند گل می بویمت

با زبان گیلکی می گویمت

جان می مار غصه خوردندرم

جان تی مار زود بیا مردندرم

سبزه میدان 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۵۲
Zahra Gilani

من به هوای تو کشیده شده ام 

به حال و هوای این شعر و نوشتن بی مورد 

 به کوه طور و موسی شدنی بی حکم نبوت 

به معبدی که کشاند مرا 

به کور ترین نقطه ی شهر

به چشمانی که جز تو ندید 

به باوری که جز تو نپسندید 

به نگاهی که یعقوب شد 

و تا به یمن عطر پیرهن یوسفش شفا یابد 

آری من کور شدم 

به تمامی اتفاقات اطراف 

به آدم های بی مورد اطرافم 

خدایا من کور شده ام

وقت است که باز آیی!

زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۰
Zahra Gilani

سکوتت را ندانستم ،نگاهم را نفهمیدی!!

نگفتم گفتنی هارو ،تو هم هرگز نپرسیدی!

شبی که شام آخر بود،به دست دوست خنجر بود !

میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود !

چه جنگ نابرابری،چه دستی و چه خنجری!

چه غصه ی محقری،چه اول و چه آخری!

ندانستیم و دل بستیم ،نپرسیدیم و پیوستیم

ولی هرگز نفهمیدیم شکارسایه ها هستیم

سفربا تو چه زیبا بود ،به زیبایی رویا بود

نمی دیدیم و می رفتیم ،هزاران سایه با ما بود !

 سکوتت را ندانستم ،نگاهم را نفهمیدی!!

نگفتم گفتنی هارو ،تو هم هرگز نپرسیدی!

در آن هنگامه ی تردید ،درآن بن بست بی امید

درآن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپربود

آن ساعت هزارانسال به یک لحظه برابر بود !

شب آغاز تنهایی،شب پایان باور بود 

 



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۱۶
Zahra Gilani
دمـــوکراســــی
بین من و تــــــــو
این است که:
همیشه 
درهمه چیزحق با چشم هایت است  ..

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۶
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani