چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

۶۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

یه روز تو پیاده رو داشتم می رفتم ، از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس ، کارت های رنگی قشنگی دستشه ولی این کارت ها رو به هر کسی نمیده !
به خانم ها که اصلاً نمی داد و تحویلشون نمی گرفت، در مورد اقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کارت میداد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند...
احساس کردم فکر میکنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی خیلی خوشگل و گرون قیمت رو نداره ، لابد فقط به آدم های با کلاس و شیک پوش و با شخصیت میده ! بدجوری کنجکاو بودم بدونم اون کارت ها چین !! با خودم گفتم یعنی نظر این کارت پخش کن خوش تیپ و با کلاس راجع به من چیه ؟! منو تائید می کنه ؟!
کفش هامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و برق بزنه ! شکمو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو جوری نشون بدم که انگار واسم مهم نیست ! دل تو دلم نبود ! یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل میده ؟! همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخندی بهم نگاه کرد و یک کاغذ رنگی طرفم گرفت و گفت : اقای محترم ! بفرمایید !
قند تو دلم اب شد ! با لبخندی ظاهری و با حالتی که نشون بدم اصلا برام مهم نیست بهش گفتم : می گیرمش ولی الان وقت خوندنش رو ندارم !
چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اون قدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک ! وایستادم و با ذوق تمام به کاغذ نگاه کردم ، فکر می کنید رو کاغذ چی نوشته بود؟؟؟
.
.
دیگر نگران طاسی سر خود نباشید ! پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۴۲
Zahra Gilani

نگار ما! به صحبت جانان نیامدی !!!!!!!

خودت بودی ولی به مهمانی باران نیامدی..

فریاد تو خود رعد صد خانه برکشین...

نیامدی ولی به خانه ی دلم خوش آمدی ...

کجاست ان دل افسون سرشت شب ؟

تو خود فرشته ای !به معراج زمین خوش آمدی ..

نگاه کن!ببین ! زمین به یمن حضورتو می خندد..

نیامدی ولی به اشک ریزان اسمان خوش امدی...

دلم هوای دلت کرده بود بی تردید ..

خبر نداشت که تو خود سالهاست به میزبانی دلم خوش آمدی ...

دلم ثانیه ای از تو توان نوشتن ندارد .....

خوش امدی به دلم تو باز خوش امدی ....!

زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۵۰
Zahra Gilani
اینجا هوای تو کمی کم شده بیا نفسی تازه کن ...
دلم از درد پر از رنج شده بیا جای خالیت را پرکن ...
بگذار دلم تنگ شود ..چشمم تار شود ...
یا تو بیا و باز نگاهی به دلم کن ...
ای دوست کجایی ؟دل من رنج کشیده است .
گویند تو را درد اسیر کرده و نمی دانند تو خود صید منی.....
انگار حواست نیست این جماعت مدتیست دربه درند ...
انگار حواست نیست من منتظرم ..در قفس باز است واما
کجا دارم من یارای پرواز کردن را ؟
تو بیا درد من به سر شود بعد نرو ....می گویم نرو ..
دفتر شعر من باز است بیا غزلی تازه کن ..
یا که بر پهنای دلم قدمی تازه کن ...
تو بیا باز دلم پر بکشد از قفست ..
تو پرواز کنی با منو و من یک دم از تو بخوانم که تویی قاصد پیامم ..
که تویی حبس بریده ی بر دلم ........
تو بیا .....
زهرامحدثی(گیلانی)


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۹
Zahra Gilani
مرغ محبتم من ، کی آب و دانه خواهم
با من یگانگی کن ، یار یگانه خواهم
شمعی فسرده هستم ، بی عشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم
افسانه محبت ، هر چند کس نخواند
من سر گذشت خود را ، پر زین فسانه خواهم
بام و دری نبینم ، تا از قفس گریزم
بال و پری ندارم ، تا آشیانه خواهم
تا هر زمان به شکلی ، رنگی بخود نگیرم
جان و تنی رها از ، قید زمانه خواهم
می آنقدر بنوشم ، تا در رهت چو بینم
مستی بهانه سازم ، گم کرده خانه خواهم
رحیم معینی کرمانشاهی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۲۲
Zahra Gilani

از دل و دیده، گرامی تر هم آیا هست؟
دست،
آری، ز دل و دیده گرامی تر : دست!
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان،
بی گمان دست گران قدرتر است.
هرچه حاصل کنی از دنیا، دستاوردست!
هرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین،
دست دارد همه را زیر نگین!
سلطنت را که شنیدست چنین؟!
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست!
خوش ترین مایه ی دلبستگی من با اوست.
در فروبسته ترین دشواری، در گرانبارترین نومیدی،
بارها بر سر خود بانگ زدم: هیچت ار نیست مخور خون جگر،
دست که هست!
بیستون را یاد آور، دستهایت را بسپار به کار،
کوه را چون پرِ کاه از سر راهت بردار!
وه چه نیروی شگفت انگیزیست،
دست هایی که به هم پیوسته ست!
به یقین، هرکه به هر جای در آید از پای
دست هایش بسته ست!
دست در دست کسی،
یعنی: پیوند دو جان!
دست در دست کسی،
یعنی: پیمان دو عشق!
دست در دست کسی داری اگر،
دانی، دست،
چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست،
لحظه ای چند که از دست طبیب،
گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد،
نوشداروی شفابخش تر از داروی اوست!
چون به رقص آیی و سرمست برافشانی دست،
پرچم شادی و شوق است که افراشته ای!
لشکر غم خورد از پرچم دست تو شکست!
دست، گنجینه ی مهر و هنر است:
خواه بر پرده ی ساز،
خواه در گردن دوست،
خواه بر چهره ی نقش،
خواه بر دنده ی چرخ،
خواه بر دسته ی داس،
خواه در یاری نابینایی
خواه در ساختن فردایی!
آنچه آتش به دلم می زند، اینک، هردم سرنوشت بشرست،
داده با تلخی غمهای دگر دست به هم!
بار این درد و دریغ است که ما،
تیرهامان به هدف نیک رسیدست،ولی
دست هامان، نرسیدست به هم!!!

فریدون مشیری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۲۰
Zahra Gilani

چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
و تماشای تو زیباست اگر بگذارند

من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند

دل درنایی من اینهمه بیهوده مگرد
خانه دوست همین جاست اگر بگذارند

سند عقل مشاع است اگر بگذارند
عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند

غضب آلوده نگاهم میکنید ای مردم
دل من مال شماهاست اگر بگذارند

محمود اکرامی فر

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۱۰
Zahra Gilani

آدمی دیوانه چون من یار می خواهد چه کار؟!

این سر بی عقل من دستار می خواهد چه کار؟!

شعر خود را از تمام شهر پنهان کرده ام

یوسف بی مشتری بازار میخواهد چه کار؟!

هرکسی در خود فرو رفته ست دستش را نگیر!

کشتی مغروق سکاندار میخواهد چه کار؟!

نقشه هایم یک به یک از دیگری ناکام تر!

این شکست مستمر آمار میخواهد چه کار؟!

در زمان جنگ؛ دشمن زود اشغالش کند -

شهر مرزی جاده ی هموار می خواهد چه کار ؟!

کاش عمر آدمی با مرگ پایان میگرفت

مردن تدریجی ام تکرار می خواهد چه کار؟

بعداز این لطفی ندارد حکمرانی بر دلم!

شهر ویران گشته فرماندار می خواهد چه کار ؟

اصغر عظیمی مهر


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۵
Zahra Gilani

 هر چند دایم لای چرخ عاشقان چوب است
با این وجود احوال‌مان - شُکر خدا - خوب است

من با دلم دیوانه‌ات هستم نه با عقلم
در کارزار عشق، بی‌شک، عقل مغلوب است

هر بوسه‌ات بر بازویم حِرز یمانی شد
عاشق همیشه در پناه امن محبوب است

لب باز کردی و دلم صد باغ گل وا شد
لبخندهایت موج مروارید مرغوب است

باری، ملالی نیست تا وقتی که می‌خندی
زیبای من! حال تمام عاشقان خوب است

بهمن صباغ زاده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۳۹
Zahra Gilani

دیگــر بهار هم ســر حالم نمی کند
چیزی شبـیــه گریه زلالــم نمی کند

پاییز زرد هم که خجــالت نمیکشد
رحمی به باغ رو به زوالــم نمی کند


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۳۵
Zahra Gilani
امشب خیلی خستم ...حرفی برای گفتن نیست .......الا چند جمله ی ساده ....هروقت کسی رو دوست داشتید ....درست زمانیه که طرف مقابل هم به شما علاقه داره.....هروقت از حرف زدن با کسی احساس خوبی بهتون دست داد ....مطمئن باشید که متقابلا طرف مقابل هم از حرف زدن با شما احساس ارامش خواهد کرد .....گاهی ادم از فرط خستگی کنار میکشه که طرف مقابل بیاد جلو .......
واگر نیاد ....اگر احساس ندامت کنه از حرف زدن باشما ......اگر حرمت حرف زدن شکسته بشه .....
اونوقت........................................................................................................................
مایه ی آرامش هم باشیم ......
هم رو درک کنیم ...
آدمیزاد حجم پیچیده ای نیست ....!باورکنید!!!!!!!!!کار سختی نیست .....
"ِرهرا"

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۵۶
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani