چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

۶۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

باران می بارد ...

هوای نوشتن داشتم ثانیه ای قسمت شد ...

بی پروا به میهمانی ات می آیم ببخش انگاری زحمت شد..

قصد من دیداری کوتاه بود ..اما به گمانم مانع رحمت شد ..

ساعتی بود که دلم هوای آسمان داشت ..

تقصیر من نیست ..شاید این هم روزی جز حکمت شد ...

سرود سرد شبانگاهی ات ای دوست گرامی بادت ...

می خواهم به میزبانی باران بروم ...

زهرامحدثی(گیلانی)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۵۹
Zahra Gilani

سفر بهانۀ دیدار و آشنایی ماست

از این به بعد «سفر» مقصد ِ نهایی ماست

در ابروان من و گیسوان ِ تو گرهی ست

گمان مبر که زمان ِ گره گشایی ماست

خراب تر ز من و بهتر از تو بسیار است

همین بهانۀ آغاز ِ بیوفایی ماست

زمانه غیر زبان قفس نمی داند

بمان که «پرنزدن» حیلۀ رهایی ماست

به روز وصل چه دلبسته ای ؟ که مثل ِ دو خط

به هم رسیدن ِ ما نقطه ی جدایی ماست

فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۴۷
Zahra Gilani

شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده ست

آسمانا! کاسه ی صبر درختان پر شده ست

زندگی چون ساعت شماطه داره کهنه ای

از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده ست

چای می نوشم که با غفلت فراموشت کنم

چای می نوشم ولی از اشک،فنجان پر شده ست

بس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند

دیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده ست

دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر

شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست

شهر گفتم!؟ شهر! آری شهر! شهر

از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده ست

فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۴۴
Zahra Gilani

قند و شکر است آن لب و دندان که تو داری

لبخند بزن، تاجر قند و شکرم کن

 

(هادی خرسندی)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۳۱
Zahra Gilani

یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.

آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لبم شررافشان:
آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید! ...
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ... شاملو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۵۵
Zahra Gilani

باید کمک کنی، کمرم را شکسته اند

بالم نمی دهند، پرم را شکسته اند

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند

هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند

هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند

حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دور و برم را شکسته اند

گل های قاصدک خبرم را نمی برند

پای همیشه ی سفرم را شکسته اند

حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو

با سنگ ِ حرف ِ مُفت، سرم را شکسته اند
مهدی فرجی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۴
Zahra Gilani

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن ... شاملو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۲
Zahra Gilani

و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
روزگار غریبی است نازنین...
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد... شاملو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۲۴
Zahra Gilani
سکوت بیقرار نیمه شبان را دوست دارم ...
بیقرارم و اما من کمی خواندن منزوی دوست دارم ...
دفترسپیدم سیاه شد...آه مجال نیست !
نگاه تنگ من ولی به انتهای درد نیست ..
خیال من به پهنای عمر دل تنگ است ..
نفس مرده ی مرا باور زندگانی نیست ...
من می پرستم بت دلتنگی را ..
و اما برای لحظه ای حاجت مرا نمی دهد!!
نگاه یعقوبی ام اشکبار است ...و کس نمی فهمد ...
درد من ..درد زندگانی نیست.....
نگاه من در آینه نگاه زنده ای نیست ...
روز نامه ی امروز خبری تازه منتشر کرد ...
خبر مرگ مرا به دستان باد سپرد...
مرا سرزنش نکنید ای اهل شهر ...
این پایان نرسیدن بوی یوسف من است ...
سنگسار کنید مرا ای مردم !!!
باور عشق برای شما جز فسانه ی نیما نیست...!!!!
زهرامحدثی(گیلانی)
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۷
Zahra Gilani
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۱۴
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani