چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

シآیا خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برای بنده اش کافی نیست! ؟؟؟シ

چـکــاوکــــ

زهرا محدثی
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری
دانشگاه گیلان
کلیه ی پروژه ها و پژوهش های معماری پذیرفته می شود.

تو کنارم باش... اصلا.. شعرهایم مال تو 

هرچه ازتاثیرچشمت می سرایم مال تو 


یک تبسم ،یک نگاه ساده ی تو مال من

در عوض هرچیز که مانده برایم مال تو


هیچ موجودی ندیدیم از خدا بخشنده تر

"دوستت دارم "به حدی که.... خدایم مال تو!


روزی اسماعیل اگر سر داد در پیمان عشق...

چشم وگوش ذهن و قلب و دست و پایم مال تو


ثروت یک شاعرعاشق فقط......اشعار اوست...

تو کنارم باش........ اصلا ....شعرهایم مال تو

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۴
Zahra Gilani

قحطیِ بوسه ی تب دار است و باران نیست،هست ؟

ردِ لبهایِ تو دیگر روی فنجان نیست،هست ؟

عطر تو پیچیده در شهری که در آن نیستی

باد می آید ولی موی پریشان نیست،هست ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۰۲
Zahra Gilani

یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت

و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم !

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۹
Zahra Gilani

این شعر محشره ، پیشنهاد میکنم بخونید




بچه ها سلام ... صبحتان به خیر

درس امروز ما فعل مجهول است 

فعل مجهول چیست می دانید؟ 

نسبت فعل ما به مفعول است


در دهانم زبان چو آویزی

در تهیگاه زنگ می لرزید 

صوت ناسازم آنچنان که مگر

شیشه بر روی سنگ می لغزید


ساعتی داد آن سخن دادم 

حق گفتار را ادا کردم 

تا ز اعجاز خود شوم آگاه 

ژاله را زآن میان صدا کردم



ژاله! از درس من چه فهمیدی؟ 

پاسخ من سکوت بود و سکوت 

د ... جوابم بده کجا بودی؟ 

رفته بودی به عالم هپروت؟


خنده دختران و غرش من 

ریخت بر فرق ژاله چون باران 

لیک او بود غرق حیرت خویش 

غافل از اوستاد و از یاران


خشمگین،انتقامجو،گفتم 

بچه ها! گوش ژاله سنگین است 

دختری طعنه زد که:نه خانم 

درس در گوش ژاله یاسین است


 



باز هم خنده ها و همهمه ها 

تند و پیگیر می رسید به گوش 

زیر آتشفشان دیده من 

ژاله آرام بود و سرد و خموش



رفته تا عمق چشم حیرانم 

آن دو میخ نگاه خیره  او 

موج زن در دو چشم بی گنهش 

رازی از روزگار تیره  او



آنچه در آن نگاه می خواندم 

قصه غصه بود و حرمان بود 

ناله ای کرد و در سخن آمد 

با صدایی که سخت لرزان بود



"فعل مجهول" فعل آن پدریست 

رازی از روزگار تیره  او



آنچه در آن نگاه می خواندم 

قصه غصه بود و حرمان بود 

ناله ای کرد و در سخن آمد 

با صدایی که سخت لرزان بود



"فعل مجهول" فعل آن پدریست 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۶
Zahra Gilani

من مینویسم :


         "دوصتط دارم !" 


بگذار همه مسخره کنند! 


      من ''''طو'''' را یک جور دیگر 


 جوری که هیچ کس بلد نیست 


      " دوصط دارم !"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۹
Zahra Gilani

بخواب آرام ای عشقم ،که من بیدار بیدارم

         فراقت تا سحر هر دم، کند بیمار بیمارم

بخواب آرامِ جانِ من ،کنارت بودم و هستم

  بخواب آرام من امشب ،چو هر شب سخت هوشیارم

تمام هستی ام خوابی ، برایت شعر می گویم

     بخواب آرام تا فردا، که من مشتاق دیدارم

میان سینه ام بغضی، دل من گریه می خواهد

        ز ترس بودن بی تو ، ز فکرش نیز بیزارم

دلم تنگ است می دانی ،که بی تو هیچ و تنهایم

    نگر بر تلخی ام بی تو، به این روز و شب تارم

چه میشد گر سحر میشد، دلم بی تاب روی تو

     نوازش کن مرا هر دم، که من بی عشق بیمارم

به چشمانت قسم عشقم ،که بی عشق تو میمیرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۳
Zahra Gilani

مثل تندیس فروریخته کورم، لالم

جسد زنده در معرض اضمحلالم

مثل وقتیکه تو رفتی به سفر، غمگینم

مثل وقتی که بخندی به کسی، بدحالم

کودک تشنه آغوش توام، بیخود نیست

صبحها یکسره غر می زنم و می نالم

خواستم با نفست لحظه ای آرام شوم

گوشی ات گفت که: از صبح سحر اشغالم

هر چه از صبح در خانه حافظ رفتم

"بوی بهبود ز اوضاع... " نیامد فالم

چای می خوردم و دنبال قوافی بودم

زنگ زد دیر شده، زود بیا دنبالم


آرش شفاعی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۲
Zahra Gilani

گفت یا رب از چه خارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق دل خونم نکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگت پیدا و پنهانت منم

سالها با جور لیلی ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۳۸
Zahra Gilani

ما گنهکاریم،آری جرم ما هم عاشقی است

آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست ،کیست؟


زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است

دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است،نیست؟


زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است

بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست


زندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم است

آنکه عاشق نیست،هم اینجا هم آنجا دوزخی است


عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است

می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟


تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب

بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟چیست؟


" زنده یاد قیصر امین پور "

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۱۰
Zahra Gilani
یک نفر هست که از پنجره‌ها
نرم و آهسته مرا میخواند

گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماند

یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست‌

مثل دوران خوش کودکیم‌
پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌

یک نفر هست که چون چلچله‌ها
روز و شب شیفته پرواز است

توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است

یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید

آسمان، باد، کبوتر، باران‌
قصه‌اش را به زمین میگوید

یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا میخواند

گاهگاهی ز خودم میپرسم
از کجا اسم مرا میداند ...

شعر یک نفر هست - عطر خدا www.atrekhoda.com
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۴۳
Zahra Gilani
Cute Pink Kaoani